هیچکس چون من درین حرمانسرا ناشاد نیست
عمر در دام و قفس ضایع شد و صیاد نیست
کیست تا فهمد زبان بینواییهای من
از لب زخمم همین خون میچکد فریاد نیست
آسمانی در نظر داریم وارستن کجاست
در خیال این شیشه تا باشد پری آزاد نیست
با نفسگردد مقابلکاش شمع اعتبار
در زمین پست میسوزبم کانجا باد نیست
موج و کف مشکل که گردد محرم قعر محیط
عالمی بیتاب تحقیق است و استعداد نیست
زشتی ما را به طبع روشن افثادستکار
هرکجا آیینهپردازیست زنگی شاد نیست
طفل بازیگوش نسیانگاه سعی غفلتیم
هرچه خواندیم از دبیرستان عبرت، یاد نیست
هرچه باشی ناگزیر وهم باید بودنت
خاکشو، خون خور، طبیعت قابل ارشاد نیست
سجده پابرجاست از تعمیر عجز آگاه باش
غیرنقش پا شدن خشتی درین بنیاد نیست
پیکر خاکی به ذوق نیستی جان میکند
تا نگردد سوده سنگ سرمه بیفریاد نیست
دعوت آفاق کن گر جمع خواهی خاطرت
سیل تا مهمان نگردد خانهات آباد نیست
خفت تغییر برتمکین ما نتوانگماشت
انفعال بال و پر در بیضهٔ فولاد نیست
عشق گاهی قدردان درد پیدا میکند
بیستون گر تا ابد نالد دگر فرهاد نیست
بینشان رنگیم و تصویر خیالی بستهایم
حیرت آیینه نقش خامهٔ بهزاد نیست
حرف جرأت، خجلت تسلیم کیشان وفاست
هر چه باداباد اینجا، هر چه باداباد نیست
ضعف پهلو بر کمر میباید از هستی گذشت
شمع اگر تا پای خود دارد سفر بیزاد نیست
انتخاب فطرت دیوان بیدل کردهایم
معنیاش را غیر صفر پوچ دیگر صاد نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس عمیق ناامیدی و بیکسی خود را بیان میکند. او میگوید که هیچ کس به اندازه او در این دنیای پر از درد و محنت ناشاد نیست. عمرش به هدر رفته و احساس میکند که هیچکسی نمیتواند غم و اندوه او را درک کند. او از رنج و عذاب خود سخن میگوید و نشان میدهد که در تلاش برای یافتن آزادی و خوشبختی در آرزوها و خیالاتش است.
شاعر به ناامیدیها و ناتوانیهای انسانی اشاره میکند و اعتراف میکند که تغییر و پیشرفت برای او دشوار است. او در نهایت میگوید که انتخابهایش منجر به این شده که در دنیای خالی از معنا و ناچیز زندگی کند و نتیجهگیری میکند که حقیقت زندگی پر از درد و خستگی است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من در این مکان پر از ناامیدی بیخوشحالی نیست. عمرم در دام و قفسی تلف شده و کسی هم نیست که مرا نجات دهد.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند درد و رنجهای مرا درک کند، وقتی که از لب زخمم فقط خون میچکد و فریادی از من در نمیآید؟
هوش مصنوعی: ما در نظر داریم آسمانی را، اما چقدر دور است! در خیال این شیشه، پرندهای آزاد و رها نیست.
هوش مصنوعی: اگر شمع اعتبار در این دنیای پست نمیسوخت، با نفس خود میتوانستم در برابر آن بایستم، اما در اینجا باد نمیوزد.
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده که وقتی موج و کف آب به آرامش میرسند و عمیقترین نقاط دریا را درک میکنند، نشانهای از تلاش و تأمل در یک جهان ناآرام و بیقرار است. به عبارت دیگر، فهم عمیق و حقیقی در چنین شرایطی به آسانی حاصل نمیشود و نیازمند شرایط خاص و آمادگی است.
هوش مصنوعی: زشتیهای ما بر اثر نور پاک و پاکیزهای که داریم نمایان شدهاند. هر جا که آینهای باشد، زنگار و تاریکی جایی برای خودنمایی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کودک بازیگوشی که در دنیای فراموشی قرار دارد، ما هم هر چقدر از درسهای دبیرستان عبرت گرفتیم، چیزی به یاد نداریم.
هوش مصنوعی: هرچه که باشی، بالاخره باید به واقعیتهای زندگی تن بدهی. زمانه، تو را وادار میکند که به سرنوشت و شرایط خودتن توجه کنی و تغییراتی را بپذیری. طبیعت انسان به گونهای است که نمیتوان آن را به راحتی هدایت و کنترل کرد.
هوش مصنوعی: سجده همچنان برقرار است و نشان از ناتوانی میدهد؛ آگاه باش که جز نشانی کوچک، چیزی در این بنا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدن مادی ما با وجود ناپایداری و عدم ثبات، برای بقا و زندگی تلاش میکند، اما تا زمانی که به هدف حقیقیای چون پاک شدن و دستیابی به حقیقت نرسد، هیچ فریادی از آن برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلت به آرامش برسد و از وجود جمعی بهرهمند شوی، باید به همه جا دعوت کنی؛ زیرا اگر دعوت نکنی، مانند سیلی میشود که خانهات را خراب خواهد کرد و آن را به حال خود رها میکند.
هوش مصنوعی: تغییر نمیتواند بر آرامش و وقار ما تأثیر بگذارد، زیرا ما همچون پرندگانی هستیم که در درون تخم فولادی خود، به هیچ وجه منفعل نمیشویم.
هوش مصنوعی: عشق گاهی با درد و رنج ارزش بیشتری پیدا میکند. اگرچه فرهاد دیگر وجود ندارد و تنها صدای نالههایش از بیستون باقی مانده است، اما آن عشق همچنان به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: ما بدون نشانهای از رنگ هستیم و تصوری خیالی را ساختهایم. تعجبآور است که تصویر ما شبیه کار هنری بهزاد نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به تردید و عدم تسلیم در برابر شرایط اشاره دارد. شخصی که با شجاعت و اراده به پیش میرود، هیچگاه به راحتی تسلیم نخواهد شد و نمیتواند به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار گیرد. در نهایت، نویسنده بر این نکته تاکید میکند که هر چیزی که بیدلیل و بیمقصد باشد، اهمیت چندانی ندارد و به آسانی میتوان از آن گذشت.
هوش مصنوعی: اگر شمع بخواهد به سفر ادامه دهد، باید از ضعف و ناتوانی خود بگذرد و با وجود کمر درد، مقاومت کند. چرا که سفر بدون زاد و توشه ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ما در انتخاب طبیعی خود، از نادانی و بیخود بودن دوری گزیدهایم و به چیزهای بیمعنا و بیارزش رو نیاوردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کار عالم نیک دیدم هیچ بر بنیاد نیست
بر دل خاصان ز عالم جز غم و بیداد نیست
داده ام انصاف و شد معلوم من کاندر جهان
هیچ کس را خاطری از بند غم آزاد نیست
من که از من عالمی شادند چون می بنگرم
[...]
ناله یادت میدهد کز بیدلانت یاد نیست
لیک او باد است و از وی حاصلی جز باد نیست
در رهت از ناتوانی آب چشمم میبرد
دیگرم جز اشک گلگون هیچ استعداد نیست
ز آتش عشق تو سوزد خلوت دل هر زمان
[...]
عید شد یک دل نمی بینم که اکنون شاد نیست
جز دل خود کین زمان هم از غمت آزاد نیست
کی توانم بهر عیدی با تو گستاخی نمود
چون مرا پیش تو یارای مبارکباد نیست
چون کنم قصد سخن نام تو آید بر زبان
[...]
آه ازین گردون دون کزوی کسی دلشاد نیست
داد کز بیدادِ او ، هرگز دلی آزاد نیست
سر و نازی گر بر آردهم خود از بیخش کند
هیچ کار چرخ بی بنیاد بر بنیاد نیست
بسکه از مرگ جوانان خانه ویران میکند
[...]
باغبان لطف قد آن سرو در شمشاد نیست
کی نماید تربیت جایی که استعداد نیست
گر خط دور لبت را بر زبان آرم مرنج
نقش شیرین را ضرر از تیشه فرهاد نیست
ساغر خونابه دل بسته ره بر ناله ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.