مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی
درنگ عالم فرصت نمیباشد کم از دودی
جهان یکسر قماش کارگاه صبح میبافد
ندارد این کتان جز خاک حسرت تاری و پودی
خیال آباد امکان غیر حیرت بر نمی دارد
بساط خودنماییها مچین بر بود و نابودی
درین گلزار کم فرصت کدامین صبح و کو شبنم
عرقها میشمارد خجلت انفاس معدودی
خیال آشیان نوبهار کیست حیرانم
که میبالد ز چشمم حیرت بوی گل اندودی
شکرخند کدامین غنچه یارب بسملم دارد
که چون صبحم سراپا پیکر زخم نمکسودی
از این سودا که من در چارسوی نُه فلک دارم
همین در سودن دست ندامت دیدهام سودی
به هر سو بنگری دود کباب یاس میآید
به غیر از دل ندارد مجمر کون و مکان عودی
تو همدر آرزوی سیم و زر زنار میبندی
مکن طعن برهمن گر کند از سنگ معبودی
علاج زندگی بی نیستی صورت نمیبندد
چو زخم صبح دارم در عدم امید بهبودی
به چندین داغ آهی از دل ما سر نزد بیدل
چراغ لالهٔ ما نیست تهمت قابل دودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تامل درباره زندگی و رنجهای آن میپردازد. شاعر به گذر زمان و فرصتهای از دست رفته اشاره میکند و بیان میکند که زندگی مانند یک کارگاه است که دائم در حال بافتن است و تنها چیزی که از آن باقی میماند خاک حسرت است. او به وجود زیباییها و طراوت در زندگی، مانند گلها و غنچهها اشاره میکند، اما از درد و زخمهای ناشی از زندگی نیز سخن میگوید. در نهایت، شاعر به عدم امید بهبودی در زندگی اشاره میکند و جمعبندی میکند که هیچ چیزی جز داغ و آه در دل او باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به ضرر نیفتی، در فکر و تأمل زیاده نرو. اگر به سودی میاندیشی، درنگ کن؛ زیرا زمان به اندازه دودی زودگذر است و از دست میرود.
هوش مصنوعی: جهان تمام روز را در حال بافتن است و هیچ چیز غیر از خاک حسرت برای این پارچه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در دنیای خیال، امکان شگفتیها باقی نمیماند و فضایی برای خود نماییهای بیفایده وجود ندارد. بهتر است این تجملات را که در حال نابودی هستند، کنار بگذاریم.
هوش مصنوعی: در این باغ، زمان کوتاهی برای لذت بردن وجود دارد، هر صبح نیز میگذرد و شبنمها عرق عابران را میشمارند و این باعث شرم و خجالت نفسهایی میشود که به شمارش نمیرسند.
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر از زیبایی و شادی بهاری که در ذهنش نشسته صحبت میکند. او به حالت گیجی و حیرتانگیز خود در برابر این زیبایی اشاره دارد، زیرا احساس میکند که عطر گلهای بهاری از چشمانش میجوشد و او را غرق در شگفتی کرده است.
هوش مصنوعی: کدام غنچه را میتوان نام برد که لبخند شیرینی دارد و من در زیر نگاهش زخمهایی از شوق و درد دارم؟ به گونهای که صبح بیدار میشوم و تمام وجودم پر از این درد ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: من از این دنیای پر از آرزو و دغدغه، تنها چیزی که به دست آوردهام، احساس پشیمانی است.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه کنی، بوی دلپذیر کباب و عطر یاس به مشام میرسد، اما در دل هیچ چیز دیگری جز حرارت و عشق یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: تو هم مانند دیگران به دنبال ثروت هستی و در این راه تلاش میکنی؛ اما نباید به دیگران ایراد بگیری اگر که خداوند را در اشیای بیارزش ببینند.
هوش مصنوعی: بهبودی زندگی در نبود چیزها ممکن نیست، مثل زخمی که در دل صبح دارم و هیچ امیدی به بهبود آن ندارم.
هوش مصنوعی: دل ما پر از غم و داغ است و با آههای ما، فریاد میزند که زندهایم. بیدل بودن، مانند این است که روشنایی لالهای در دل ما وجود ندارد و نمیتوان به سادگی در مورد ما قضاوت کرد یا اتهام زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوندا تن خصمان برنج اندر بفرسودی
معادی بر زیان از تو تو از تائید بر سودی
مخالف را ز راه چشم خون دل بپالودی
موافق را بناز و نوش جان و دل بیالودی
بدل ز آئینه فرهنگ زنگ رنگ بزدودی
[...]
شها خورشید کیهانی چراغ آل محمودی
چو روی خویش مسعودی و چو رای خویش محمودی
به همت همچو خورشیدی به قدرت همچو گردونی
به سیرت همچو محمود به صورت همچو مسعودی
تو سیف دولت و دینی ابوالقاسم سرجودی
[...]
اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی
به تبریز آمدی این دم بیابان را بپیمودی
بپر ای دل که پر داری برو آن جا که بیماری
نماندی هیچ بیماری گر او رخسار بنمودی
چه کردی آن دل مسکین اگر چون تن گران بودی
[...]
اگر نه درد او بودی دوای دل که فرمودی
و گر نه عشق او بودی طبیب ما که می بودی
خیالش نقش می بندم به هر حالیکه پیش آید
نیابم خالی از جودش وجود هیچ موجودی
بیا و نوش کن جامی ز دُرد درد عشق او
[...]
درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
چراغ حسرت آلود نگاهم میکند دودی
چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش
درون بیضهام پیداست بال شعله فرسودی
خروش بینواییهای من یارب که میفهمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.