دور از بساط وصل تو ماییم و دیدهای
چون شمع کشته داغ نگاه رمیدهای
شد نو بهار و ما نفشاندیم گرد بال
در سایهٔ گلی به نسیم وزیدهای
ما حسرت انتخاب صباییم از محیط
کنج دلی و یک نفس آرمیدهای
در حیرتم به راحت منزل چسان رسد
راهی به چشم آبلهٔ پا ندیدهای
محمل کشان عجز رسا قطع کردهاند
صد دشت وره امید، به پای بریدهای
اشکم نیاز محفل ناز تو میکشد
آیینه داری از دل حسرت چکیدهای
آخر به پاس راز وفا تیغها کشید
چون صبح بر سرم نفس ناکشیدهای
دارم دلی به صد تپش آهنگی جنون
یک اشک وار تا به چکیدن رسیدهای
میبایدم ز خجلت اعمال زیستن
نومیدتر ز زنگی آیینه دیدهای
بیدل ز کشتزار تمناست حاصلم
تخم دلی به سعی شکستن دمیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تیر آسمان ز کمان چون خمیدهای
وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیدهای
مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست
پشت از برای جستن آن را خمیدهای
از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین
[...]
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
در جان من هر آنچ ندیدم تو دیدهای
بگزیدهام ز هجر تو تابوت آتشین
آری به حق آنک مرا تو گزیدهای
گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من
[...]
ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو
دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت
[...]
ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای
از دیده زمانه روان است جوی خون
ای دیده زمانه بگو تا چه دیدهای
ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل
[...]
ای یار نازنین، چو دل از ما رمیدهای
از ما رمیدهای، به رقیب آرمیدهای
چشمان آهوانهٔ بیآهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیدهای
پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.