گنجور

 
بیدل دهلوی

دل می‌رود و نیست کسی دادرس ما

از قافله دور است خروش جرس ما

هم مشرب اوضاع گرفتاری صبحیم

پرواز به منظر نرسد از قفس ما

بر هیچ‌کس افسانهٔ امید نخواندیم

عمری‌ست همان بیکسی ماست‌کس ما

ما هیچکسان ناز چه اقبال فروشیم

تقدیر عرق‌کرد به حشر مگس ما

خاریم ولی در هوس آباد تعین

بر دیدهٔ دریا مژه چیده‌ست خس ما

ما و سخن ازکینه‌فروزی‌، چه خیال است

آیینه نداده‌ست به آتش نفس ما

بر فرصت خام آن همه دکان نتوان چید

مهمان دماغ است می زودرس ما

مکتوب وفا مشعر امید نگاهی‌ست

واکن مژه تا خوانده شود ملتمس ما

بیدل به جنون امل ازپا ننشستیم

کاش آبله‌گیرد سر راه هوس ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۰۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما

کوتاه ز دامان تو دست هوس ما

ما قافله کعبه عشقیم که رفته ست

سرتاسر آفاق صدای جرس ما

آن بلبل مستیم که دور از گل رویت

[...]

صائب تبریزی

بی برگی ما برگ نشاط است چمن را

شیرازه گلزار بود خار و خس ما

از خامی ما عشق به زنهار درآمد

خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما

صائب نفس سوختگان حوصله سوزست

[...]

فیاض لاهیجی

ناید به دراز سینه ز تنگی نفس ما

ای ناله بیا دود برآر از قفس ما

امیدِ که سر در پی این قافله دارد؟

کز ناله خراشیده گلوی جرس ما

بگذشت چو برق از سر ما تیغ تو ای وای

[...]

اسیر شهرستانی

آیینه شود دود چراغ نفس ما

خورشید بود سایه خار هوس ما

آن مشت غباریم که در راه محبت

شد ریگ روان قافله بی جرس ما

کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب

[...]

حزین لاهیجی

گوشی نشنیده ست صفیر از قفس ما

چون شمع، به لب سوخته آید نفس ما

با قافلهٔ لاله درین دشت رفیقیم

گلبانگ خموشی ست فغان جرس ما

کوتاه صفیرم، قفسم را بگذارید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه