آخر به لوح آینهٔ اعتبار ما
چیزی نوشتنیست به خط غبار ما
بزم از دل گداخته لبریز میشود
مینا اگر کنند ز سنگ مزار ما
آتش به دامن است کف دست بیبران
راحت مجو ز سایهٔ برگ چنار ما
ما و سراغ مطلب دیگر چه ممکن است
در چشم ما شکست ضعیفی غبار ما
نقش قدم ز خاکنشینان حیرت است
امید نیست واسطهٔ انتظار ما
تمثال ما همان نفس واپسین بس ست
آیینه هر نفس ننمایی دچار ما
تمکین به ساز خنده مواسا نمیکند
از کبک میرمد چو صدا کوهسار ما
غیرت ز بس که حوصله سامان شرم بود
خمیازه هم قدح نکشید از خمار ما
رنگ بهار خون شهید از حنا گذشت
این گل که کرد تحفهٔ دست نگار ما
چون شمع قانعیم به یک داغ از این چمن
گل بر هزار شاخ نبندد بهار ما
سر برنداشتیم ز تسلیم عاجزی
زانو شکست آینهٔ اختیار ما
ای بیخودی بیا که زمانی ز خود رویم
جز ما دگر که نامه رسانَد به یار ما؟
گفتم به دل: زمانه چه دارد ز گیرودار؟
خندید و گفت: آنچه نیاید به کار ما
بیمدعا ستمکش حیرانی خودیم
بیدل به دوش کس نتوان بست بار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و افکار خود درباره زندگی و حقیقت وجودیاش میپردازد. او از غبار و بیاعتباری زمانه سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که بزم و شادابی از دلهای داغدیده و غمگین ناشی میشود. شاعر به ناکامیها و شکستهای خود در زندگی معترف است و از خویشتنداری و تسلیم در برابر شرایط دشوار سخن میگوید. او به مفهوم عشق و انتظار نیز اشاره میکند و در نهایت به پرسش از وجود و واقعیت میپردازد و به بیمعنایی برخی از تلاشها در زندگی اشاره میکند. به طور کلی، شعر بازتابدهندهی اندوه و کاوش در معنای زندگی است.
هوش مصنوعی: در نهایت، در صفحهٔ شفاف زندگی ما، چیزی نوشته شده که نشانهٔ ناپایداری و زوال ماست.
هوش مصنوعی: اگر در مراسمی شاد و پررنگ و بو، از خاک مزار ما، می انداختند، آن وقت حال و هوای دل سوخته ما پر از نوشیدنی و شادی میشد.
هوش مصنوعی: آتش در دامن است، پس در حالی که دستت عاری از قدرت است، به دنبال آرامش نباش. سایهٔ درخت چنار ما هم نمیتواند کمکی کند.
هوش مصنوعی: ما و دنبال کردن موضوعات دیگر چه نیازی داریم وقتی در چشم ما، شکست و ضعف ما به صورت غبار نمایان است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رد پاهای افرادی که بر روی زمین نشستهاند، نشانی از حیرت و شگفتی است و به همین خاطر، امیدی نیست که ما به واسطهٔ انتظار، به آنچه میخواهیم برسیم.
هوش مصنوعی: تصویر ما همان نفس پایانی است؛ پس چرا در هر نفس آینهای از ما را به نمایش نمیگذاری؟
هوش مصنوعی: خوشرویی و خنده نمیتواند درد و غم را درمان کند. مانند کبکی که از صدا فرار میکند، ما هم از مشکلات و دشواریها دور میشویم.
هوش مصنوعی: غیرت و احساس درونیم به قدری زیاد است که حتی خیال منظم کردن و مرتب کردن خودم در برابر شرم و خجالت را نیز نداشتم. به خاطر این حال و هوا، حتی یکنوع بیحالی و خستگی هم نتوانست از این حال و هوای عشق و شوق من کم کند.
هوش مصنوعی: رنگ بهار از خون شهیدان آغشته شد و این گلی که در دست معشوقه ماست، نشانی از آن فداکاری و ایثار است.
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که به یک جرقه و داغ کوچک از این باغ رضایت میدهیم، زیرا گلهای بهار ما در هزار شاخه نمیروید.
هوش مصنوعی: ما هیچگاه از پذیرش ناچاری سر بر نداشتیم و در برابر آن، زانوهایمان را شکستیم و قدرت انتخاب خود را به آینهای تشبیه کردیم که به ما نشان میدهد چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که بیخیالی و بیخود شدهای، بیا و بگذار که برای مدتی تمام احساس خود را فراموش کنم. غیر از ما، چه کسی میتواند نامهای به محبوب ما برساند؟
هوش مصنوعی: به دل گفتم: در این دنیا چه چیزهایی وجود دارد که ما را درگیر کند؟ دل خندید و گفت: چیزهایی که هیچ فایدهای برای ما ندارند.
هوش مصنوعی: ما بدون ادعا و بیتظاهر، در حال تحمل ظلم و ستم هستیم. بیدل، هیچکس نمیتواند بار سنگین درد و رنج ما را به دوش بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.