آخر ز سجده ام عرق جبهه سر کشید
غواصی محیط ادب این گهر کشید
چندانکه شور صبح قیامت شود بلند
امروز پنبه بایدم از گوش کر کشید
از بیبضاعتی به گدایی مثل شدم
چونحلقه کاسهٔ تهیام دربهدر کشید
جام و شراب محفل اسرار خامشی است
خود را نهنگ حوصلهٔ شمع درکشید
هنگامهٔ تمتع این باغ فتنه داشت
سرو و چنار دست به جای ثمر کشید
عرض کمال رونق بازار ما شکست
جوهر ز آب آینه موج خطر کشید
روشن نشد که از چه بیابان رسیدهایم
باید چو شمع خار قدم تا سحر کشید
گردن کشان به عرصهٔ تقدیر چون هلال
تیغی کشیدهاند که خواهد سپر کشید
نقاشی صنایع پرداز سحر داشت
طاووس رنگها بهم آورد و پرکشید
هر گوهری به سنگ دگر قدر داشته است
خورشید اشک شبنم ما را به زر کشید
ای غنچهها ز ترک تکلف چمن شوند
سر نیست آنقدر که توان دردسر کشید
از بیکسی چو شمع درین عبرت انجمن
رنگ پریده بود که ما را به بر کشید
طاقت رمید بسکه بهوحشت قدم زدیم
بیدل شکست دامن ما تا کمر کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشعاری است که به احساسات و تجربیات انسانی پرداخته و به نوعی تفکرات عمیق و فلسفی را منعکس میکند. شاعر در این اشعار از سجده و عرق جبین، غواصی در دریای ادب، و حس گدایی به مثابه بیبضاعتی سخن میگوید. او به حالت شمع در محفل خاموشی و خویش در میانه فتنهها اشاره میکند. وجود تقدیر و جلوگیری از زوال کمال را یادآور میشود و به مضامین زیباییشناسی، همچون نقش و رنگ و ارزشهای مختلف جواهرات، توجه دارد. در انتها، به ایرانی بودن و حزن و اشتیاق انسانی نسبت به حقیقت و زیبایی زنده میانجامد. به طور کلی، شعر به بیان تناقضات و زیباییها و چالشهای زندگی پرداخته و به عمق احساسات و مسایل انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه از سجده به زمین افتادم، عرقی از پیشانیام جاری شد. غواص در عمق ادب به جستجوی این گوهر پرداخت.
هوش مصنوعی: هرچه زمان به روز قیامت نزدیکتر شود، لازم است که امروز از زشتیها و گناهان خود دوری کنم و به خودسازی بپردازم.
هوش مصنوعی: به خاطر فقر و نداشتن، مانند گداها شدهام و مثل یک حلقهٔ خالی، به در و دیوار میزنم.
هوش مصنوعی: در این متن، به نوعی از رازها و سکوت اشاره میشود که در یک جمع و در کنار شراب و جام رخ میدهد. فردی میکوشد که با صبر و حوصله به دنیای باطنی خود نفوذ کند و در این راه، به شکلی عمیق و آرامشبخش به مسایل زندگی بپردازد. این به معنای آن است که برای درک بهتر حقیقت و معانی عمیق، باید از عوامل حواسپرتی فاصله گرفت و با دقت و تمرکز به درون خود نگریست.
هوش مصنوعی: در زمان لذت و شادی این باغ، سرو و چنار به جای این که میوه دهند، دچار آشفتگی و حواسپرتی شده بودند.
هوش مصنوعی: بازار ما در اوج شکوه و رونق است، ولی همچنان نگران خطراتی هستیم که مانند موجی از آب آینه به ما نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم از کدام بیابان بزرگ به اینجا رسیدهایم. باید مانند شمع، با صبر و استقامت تا صبح ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: افرادی که با اعتماد به نفس و خودپسندی به سرنوشت و تقدیر خود مینگرند، همچون هلالی که تیغی را بهسوی آسمان هدایت کرده، آمادهاند تا در برابر چالشها و موانع ایستادگی کنند.
هوش مصنوعی: نقاشی هنرمندانه با هنر خود تصویری زیبا از طاووس رنگارنگی خلق کرد و آن را به پرواز درآورد.
هوش مصنوعی: هرجواهری ارزش خاص خود را دارد و طلایی که از اشکهای شبنم ما ساخته شده، نشاندهنده ارزش و زیبایی آن است.
هوش مصنوعی: ای گلها و غنچهها، بهتر است بیتکلف باشید. زندگی به قدری ارزشمند است که نباید خود را در دردسرهای بیخود بیندازید.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به وضعیت ناامیدکننده خود اشاره میکند که مانند شمعی در جمعی از عدم توجه و تنهایی رنگ باخته است. او از این وضعیت به وجهی عبرتآموز یاد میکند و احساس میکند که این حال بد، او را به سوی هدف یا راهی بهتر سوق میدهد.
هوش مصنوعی: ما بهقدری در وحشت قدم زدیم که دیگر طاقت نداریم و این بیدلی ما باعث شد که دامنمان به کمر کشیده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شکرم در آب دو چشم و دلم فلک
در جام کینه خوشتر از آب و شکر کشید
گردون زبان عقل مرا قفل برفگند
و ایام چشم بخت مرا میل در کشید
یارب منم که بخت مرا باز در کشید
وز قعر چاه تیره به اوج قمر کشید
بختم گرفت در بر از آن پس که رخ بتافت
چرخم نهاد گردن از آن پس که سر کشید
منت خدای را که شب تیره رنگ من
[...]
ننهاد نقطهای ز وفا در نهاد دهر
آن کس که شکل دایرهٔ ماه و خور کشید
مهری ندید دیدهٔ عقلم ورای مهر
هرگه که سر به جبّهٔ اندیشه درکشید
ای یار اگر ز گل طلبی بوی اتحاد
[...]
صبح شکوفه از افق شاخ سر کشید
جوش بهار رشته ز عقد گهر کشید
تا پرده بر گرفت ز رخسار داغ من
خود را ز شرم لاله به کوه وکمر کشید
از وصل بهره توبه قدر حجاب توست
[...]
شمر لعین چو خنجر کین از کمر کشید
جبریل مضطرب زجگر نعره بر کشید
آن بی حیا ز روی پیمبر نکرد شرم
خنجر زکین به حنجر آن محتضر کشید
خورشید منکسف شد و آفاق پر زشور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.