نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید
نامم ازگمشدگیها به شنیدن نرسید
زین خمستان هوس نشئهٔ وهمی داریم
که به تر، طیب دماغم نرسیدن نرسید
طبع آزاد مرا ز آفت دوران غم نیست
پیکر سرو ز پیری به خمیدن نرسید
بال معنی نکشد کوشش هر بیسر و پا
اشک را منصب بینش به دویدن نرسید
غیر نومیدی از این باغ چه گل خواهم چید
رنگ افسردهٔ من گر به پریدن نرسید
بسمل ناز تو گر بال کشد وحشت کو
جوهر آینه هرگز به تپیدن نرسید
تار و پود نفس صبح همان باب فناست
خرقهٔ هستی ما جز به دریدن نرسید
غنچهسان، قطرهٔ اشک مژهٔ شاخ گلیم
سعی ما خون شود اما به چکیدن نرسید
هر کجا پای نهی خاک به زیر قدم است
ما نرفتیم به جاییکه رسیدن نرسید
چشم روزن مگر از بینگهی دریابد
ورنه این ذره که ماییم به دیدن نرسید
چه کنم با دو جهان بار ندامت بیدل
قوت من که به یک ناله کشیدن نرسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.