از روی نو خط یار هر جا سخن برآید
گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید
گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش
آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید
هر چند گفتگو را نازک کند لب او
پیچد چو غنچه برهم تازان دهن برآید
بسیار صبر باید گلهای بوستان را
تا آتشین نوایی زین نه چمن برآید
روشنگر وجودست پا کوفتن در آتش
رحم است بر سپندی کز انجمن برآید
در زیر خاک خسرو از شرم آب گردد
هر جا که نام شیرین با کوهکن برآید
در قطع راه هستی شمعی است پیروان را
خاری که در ره عشق از پای من برآید
از خلوت زلیخا یوسف چسان بدر زد
اشک آنچنان به سرعت از چشم من برآید
بی آه نیست ممکن رستن ز قید هستی
هر کس که در چه افتاد با این رسن برآید
مویت سفید چون شد آماده سفر شو
کاین صبح طی چو گردید صبح کفن برآید
سنگ از توجه عشق چون موم نرم گردد
تمکین بت محال است با برهمن برآید
حسن غریب او را خاصیتی است صائب
کز خاطر غریبان یاد وطن برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی و تأثیر آن بر روح و جسم انسان میپردازد. شاعر از جلوههای مختلف عشق، مانند شوق، شرم و درد جدایی سخن میگوید و به تأثیر عواطف بر وجود انسان اشاره میکند. برای مثال، او به گلهای بوستان اشاره میکند که برای شکفتن نیاز به صبر دارند و همچنین به اشکهای سریع که در اثر عشق و غم میجوشند. در نهایت، شاعر به پیروان عشق و صبر در مواجهه با سختیها اهمیت میدهد و با زبان زیبای خود، عواطف عمیق انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر جا که سخن و گفت و گویی شود، نشانههای زیبایی و نشاط به چشم میخورد و از این شکوفایی، خوشبوئی و عطر از گلها به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به حالتی دارد که هنگام ظهور و قدرت یک شخصیت بزرگ، دیگران از خجالت و شرم به خود میپیچند. به نوعی نشان میدهد که در حضور کسی با ویژگیهای برجسته و خارقالعاده، افراد معمولی احساس کوچکتری میکنند. به ویژه اینکه در این متن به جلوهها و زیباییهای یوسف اشاره شده که باعث حسادت و شرم مردم میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که لب او با ناز و نرمی صحبت میکند، اما مانند غنچهای که بسته و در حال باز شدن است، دهنش نیز به آرامی و به تدریج باز میشود.
هوش مصنوعی: برای اینکه گلهای باغ به شکوفایی برسند، باید صبر و حوصله زیادی به خرج داد تا زمانی که صدای دلنشینی از این چراگاه بلند شود.
هوش مصنوعی: اگر انسان به درک و شناخت حقیقت بپردازد، میتواند به روشنی وجود خود پی برد. اما اگر با کارهایی نابجا و نادرست، به خود آسیب برساند، در واقع به آن وجود زیبا و خالص که شبیه به آتش سوزان است، ظلم کرده و باعث میشود که از جمع و همنشینی با دیگران دور شود.
هوش مصنوعی: در زیر خاک خسرو، وقتی که نام شیرین به میان میآید، از شرم به آب خواهد رفت و این نشاندهندهی عمق عشق و احساس او نسبت به شیرین است. هر جا که یاد او و شیرین برده شود، حتی در دل خاک، احساساتی قوی در او ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، همچون شمعی وجود دارد که پیروان را راهنمایی میکند و در عشق، سختیها و مشکلاتی پیش میآید که گاهی میتواند باعث سقوط و ناکامی من شود.
هوش مصنوعی: چطور یوسف از تنهایی زلیخا بیرون آمد؟ اشک من به سرعت از چشمم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: برای رهایی از بندهای زندگی، نیاز به احساسات و اشتیاق واقعی داریم. هر کسی که در مشکلات و چالشها قرار گرفته، با تلاش و عزم قوی میتواند از این قیدها رها شود.
هوش مصنوعی: زمانی که مویت سفید شد و نشانههایی از پیری را به خود دیدی، وقت آن رسیده که برای سفر آماده شوی؛ چرا که این صبح به زودی تمام خواهد شد و دوران زندگی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: عشق میتواند حتی سختترین و سردترین چیزها را به نرمی و انعطاف تبدیل کند، اما رسیدن به مقام و جایگاهی که در آن فرد به طور کامل خود را تسلیم عشق کند، کاری غیرممکن است.
هوش مصنوعی: زیبایی خاص این غریبه باعث میشود که یاد وطن برای مسافران دورافتاده زنده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
[...]
صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت
جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید
میدان شناس داغم، مردآزمای شورش
از عهده دل من، کی سوختن برآید؟
نیش وطن دلم را نوش است در غریبی
[...]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
بنمای رو که جانها گردد فدای رویت
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی
[...]
از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
آب از عقیق ریزد دُرّ از عدن برآید
از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم
گلهای زخم دل را آب از دهن برآید
از روی داغ حسرت گر پنبه باز گیرم
[...]
زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید
پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید
گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل
شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید
در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.