رفتیم و داغ ما به دل روزگار ماند
خاکستری ز قافلهٔ اعتبار ماند
از ما به خاک وادی الفت سواد عشق
هرجا شکست آبله دل یادگار ماند
دل را تپیدن از سرکوی تو برنداشت
اینگوهر آبگشت و همان خاکسار ماند
وضع حیاست دامن فانوس عافیت
از ضبط خود چراغ گهر در حصار ماند
مفت نشاط هیچ اگر فقر و گر غنا
دستی نداشتم که بگویم ز کار ماند
زنهار خو مکن بهگرانجانی آنقدر
شد سنگ نالهای که درین کوهسار ماند
فرصت نماند و دل به تپش همعنان هنوز
آهو گذشت و شوخی رقص غبار ماند
هرجا نفس به شعلهٔ تحقیق سوختیم
کهسار بر صدا زد و مشتی شرار ماند
پیری سراغ وحشت عمر گذشته بود
مزدور رفت دوش هوس زیر بار ماند
نگذاشت حیرتم که گلی چینم از وصال
از جلوه تا نگاه یک آغوشوار ماند
خودداریام به عقدهٔ محرومی آرمید
در بحر نیز گوهر من برکنار ماند
مژگان ز دیده قطع تعلق نمی کند
مشت غبار من به ره انتظار ماند
بیدل ز شعلهای که نفس برق ناز داشت
داغی چو شمع کشته به لوح مزار ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از داغها و یادگارهایی صحبت میکند که از عشق و ارتباطات انسانی به جای مانده است. شاعر به یادآوری احساسات و دلتنگیهایی میپردازد که در دلش باقی مانده و از یاد نمیروند. او به صحنههایی اشاره میکند که عشق و غم در آنها تداعی میشود و به نوعی احساس محرومیت و ناتوانی در بیان این احساسات را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از شعلهای که در دلش میسوزد یاد میکند و داغی که این عشق برایش به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: ما از این دنیا رفتیم و تنها غم ما بر دل زمانه باقی ماند، همانطور که نشانی کمرنگ از ما در میان افرادی که اعتبار داشتند، باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر چه ما در دل خاک وادی الفت جا داریم، اما عشق و محبت ما در هر جا که شکسته باشد، نشانی از خود به جای میگذارد.
هوش مصنوعی: دل همیشه به یاد تو میتپد و این احساس عمیق مانند گوهری ارزشمند است که پر از زندگی است، اما همچنان در سادهگی و خاکی بودن خود باقی مانده است.
هوش مصنوعی: حالت حیا مثل دامن چراغی است که نور عافیت را در خود نگه میدارد و این نور در دایرهای محدود به خود باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر فقر و ثروت را نداشته باشم، هیچ شادی و نشاطی برای من ارزشی نخواهد داشت و نمیتوانم بگویم که به خاطر این مسائل از کار و تلاش باز ماندهام.
هوش مصنوعی: مواظب باش که از کنار مشکلات به سادگی نگذری؛ زیرا آنقدر صدای نالهای در این کوهها ایجاد شده که اثرش هنوز باقی مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی که زمان به سرعت میگذرد و دل همچنان در تپیدن است، فرصتی برای زندگی و لذت وجود ندارد. همزمان، آهو که به زیبایی و چالاکی خود در حال گذر است، نشانهای از جوانی و شادابی را به یاد میآورد. در این میان، رقص غبار به عنوان نشانهای از زندگی و گذر زمان در حال حاضر باقی مانده است.
هوش مصنوعی: هر جا که به جستجوی حقیقت پرداختیم و جانمان به شوق آن سوخت، کوه صدای ما را شنید و فقط چند جرقهٔ آتش از ما باقی ماند.
هوش مصنوعی: پیری به یاد وحشتهایی که در عمرش تجربه کرده بود، به سراغش آمد. در حالی که گماشتهاش به سراغ تمایلات و آرزوهایش رفت، او در زیر بار گذشتهاش باقی ماند.
هوش مصنوعی: حیرتم اجازه نداد که از وصال گل بچینم؛ زیرا زیبایی نگاه او به گونهای بود که مرا در آغوش خود گرفت و ماندگار شد.
هوش مصنوعی: توقف من از خواستن، باعث شده که در دریا هم گوهر من به دور بماند و در دسترس قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و خوشرفتار من نمیتوانند از دلتنگی جدا شوند و غبار عشق من در مسیر انتظار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: بیدل به خاطر شعلهای که نفسش مانند برقی نازک و لطیف بود، احساس سوزش و درد شدیدی را تجربه کرد و بهمانند شمعی که خاموش شده، بهخاطر این احساس، بر روی سنگ مزارش باقی ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آن نگار و عشق آن نگار ماند
او شد ز دست و دست نشاطم ز کار ماند
از دیده رفته چهرهٔ همچنون نگار او
وز اشک دیده چهرهٔ من پر نگار ماند
از چشم من جمال دو رخسار یار رفت
[...]
رفتی و درد و داغ توام یادگار ماند
صد حسرت از تو در دل امیدوار ماند
بلبل کشید رنج گلستان و عاقبت
گل را صبا ربود و ازو بهر خار ماند
دریا شد از سرشک کنارم ولی چه سود
[...]
رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند
خون جگر ز صحبتشان یادگار ماند
دل مضطرب ز روزن چشمم برون دوید
اما ز ناتوانی هم در کنار ماند
از دشمنم چه شکوه که این زخم دوست زد
[...]
طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند
صیقل شکست وآینه ام در غبار ماند
رفتی تو لیک نام نکو یادگار ماند
حرف ترت چو دیدة ما آبدار ماند
رفتی تو از میان (و) دل سخت جان ما
بر خاک مرقد تو چو سنگ مزار ماند
بودی صفای آینة دهر و من غبار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.