بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
زخم دل چندین زبان دادهست پیغام مرا
بینشانی مقصدم اما سراغ ما و من
جامهای دارد که پوشیدهست احرام مرا
عمرها شد در فضای بینشان پر میزنم
آشیان در عالم عنقاست اوهام مرا
در غبارگردش رنگم خرام نازکیست؟
اندکی از خویش رو تا بشمری گام مرا
پردهٔچشممبهبرق حسرتدیدارسوخت
انتظار آخر مقشرکرد بادام مرا
قدردان فرصت ساز تماشایم چو شمع
جز غم آغاز داغی نیست انجام مرا
اوجاقبالم حضوپکنفس راحتبس است
سایهٔ دیوار دارد در بغل بام مرا
از سواد فقرگرد سرمه رنگ آوردهام
چشم اگر داری چراغ خانهکن شام مرا
نشکند رنگیکهگلزاری نپردازد ز من
کلک نقاش است ساقیگردش جام مرا
حلقهٔ چشمی به راه انتظار افکندهام
پر میفشان ای مژه تا نگسلی دام مرا
قاصد حسرت نصیبان وفا پیداستکیست
بخت برگرددکه خواند بر تو پیغام مرا
چارهٔ سودای من بیدل ز چشم یار پرس
عشق در مغز جنون پرورده بادام مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و longing میپردازد. شاعر از دردی که در قلبش احساس میکند و پیغامهای گوناگونی که از آن زخم دل میآید، سخن میگوید. او در جستجوی معشوق خود است اما از نشانهای برای رسیدن به هدفش بیبهره مانده است. شاعر به تصویر کشیدن احساساتی مانند حسرت، انتظار و زیبایی عشق میپردازد و از فرصتهای محدود عمر خود که مانند شمعی در حال سوختن است، سخن میگوید. همچنین، او به مفهوم فقر و غنا اشاره کرده و از چشم دوختن به درک عشق و وفا سخن میگوید. در نهایت، او از معشوق میخواهد که درک کند و به عشقی که در دل او پرورده شده، پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: باید بدون حرف زدن گوش بدهی، چون نام من مانند نگینی است که زخم دلهای زیادی پیام مرا به زبانها آوردهاند.
هوش مصنوعی: مقصدم مشخص نیست و گم شدهام، اما در جستجوی من، نشانههایی از جامهای دیده میشود که نشانه سفر معنوی من است.
هوش مصنوعی: سالها در فضای بینشان پرواز کردهام و در دنیای خیالات، آرزو دارم که لانهای داشته باشم، اما این آرزو در دنیای غیر قابل دسترس است.
هوش مصنوعی: در میان توجه و جلب نگاه دیگران، نازکی و ظرافتی در وجودم وجود دارد. کمی از خود فاصله بگیر تا بتوانی اندازه و اهمیت گامهایم را بسنجی.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر حسرت دیدار، به شدت در حال سوختن است و انتظار طولانی من باعث شده که روحم همچون یک بادام پوستهدار شود.
هوش مصنوعی: من قدردان فرصتی هستم که میتوانم به تماشای زندگی بپردازم؛ مثل شمعی که تنها در آنِ حال، درد و غم را حس میکند و هیچچیز جز این غم در پایان زندگیام وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خوشبختی من تنها به این اندازه است که سایهٔ دیوار بامم را در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: من از تنگدستی و سختیهایی که کشیدهام، به اندازهای برایت حرف دارم که اگر چشم بصیرتی داشته باشی، میتوانم زندگیام را برایت روشن کنم و از شب تاریکی که در آن هستم، تو را باخبر کنم.
هوش مصنوعی: هرگز رنگی که در باغ گلها وجود دارد، نمیشکند؛ زیرا ساقی که جام مرا به گردش میآورد، هنرمند نقاش است.
هوش مصنوعی: من به انتظار کسی نشستهام و چشمانم را به راه او دوختهام. مژهها، لطفاً مشغول ریزش اشک نشوید تا دامان انتظارم از هم گسسته نشود.
هوش مصنوعی: پیامآور غمها و آرزوهای ما مشخص است. کسی که بختش برمیگردد و به تو پیام من را میرساند، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: در جستجوی راه حلی برای دلتنگیام، به چشمان معشوق نگاه میکنم. عشق در وجودم همچون مغز بادام، پرورش یافته و دیوانگی در آن نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
رنگ از رخ رفتهٔ من برد پیغام مرا
ترسم از جوش نزاکت چون رگ گل جا کند
تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا
دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا
[...]
قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
کز من نمیماند نشان گر میبری نام مرا
حرفیست نیرنگ بقا، نشنیدهگیر این ماجرا
می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جاممرا
دارم ز سامان الست اولگداز آخر شکست
[...]
بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا
کردهاند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!
غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او
هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا
آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.