ای ز لبت لاله را آب خوشی در دهان
آتش روی تو بس آینه عقل و جان
گشت ز عکس رخت سینه خاک آینه
شد ز خیال لبت چشم فلک گلستان
بهر تو چون آینه، دل شده ام جمله تن
زانکه نشاید نهاد با تو دلی در میان
آینه خواه و ببین زلف و لب ار بایدت
هندوی آتش نشین طوطی شکرفشان
جعد تو رسمی نوست بر رخ چون آفتاب
زانکه کس از شب نکرد آینه را سایبان
ساده چو آیینه ای، سوده چو خاکسترم
چون ز منی تازه روی رو مکنم هان و هان
با تو چو یک رو شدم بر صفت آینه
پس تو چو شانه مباش با چو منی صد زبان
در غمت ار خون خورم آه نکنم در رخت
زانکه تو دانی کز آه آینه بیند زیان
دست بدستت فگند، حسن تو چون آینه
پای بپایم سپرد، عشق تو چون آستان
به که خیال تو هست ساخته با چشم من
کاینه با آبنوس ساخته به بی گمان
جان به کفم تا کنم بر تو به عیدی نثار
کاینه دیدن به عید خوش نشود رایگان
غالیه دل تویی زان رخ چون آینه
قافله سالار شرع مفتی صاحبقران
حاکم حیدر قضا عالم جم مرتبه
آینه جان و عقل عاقله انس و جان
افضل عیسی نفس کاینه آسا به نطق
کشف همه مشکلات کرده ز گیتی ضمان
دهر که بد عیب جوی بر صف آینه
راست چو مقراض بست در ره حکمش میان
محرم دست سیاه ذات وی آمد نه خصم
زانکه به دست سیاه آینه شد داستان
فتنه که چون شانه برد موی به شوخی ز سر
همچو از آیینه کور کرد ز صدرش کران
خصم ورا طمطراق کس نکند بی سبب
آینه را دست زر بر ندهد بی بیان
آینه بوسی نهاد بر کف او لاجرم
ساخت ز بیجاده طوق یافت ز زر طیلسان
نیز نبیند سه روح مثل وی از چار طبع
خود نبود در دو کون آینه از استخوان
صدمه حکمش شکست شیشه آن طایفه
کاینه آسا بدند دم خور و رشوت ستان
خاک در اوست صبح ورنه ربودی فلک
آینه ش از روی دست ابلقش از زیر ران
تا کف او آینه است یعنی بدهد ز دست
هر تر و خشکی که هست در شکم بحر و کان
تنگ بود با ثناش نه ورق چرخ از آنک
کس به یکی آینه بر نکشد هفتخوان
هست دلش جام جم آینه نامش مکن
زانکه به زخمه به است باربد از پاسبان
از در او کن طلب منهج حق زان سبب
کاینه از چین نکوست عود ز هندوستان
ای دلت از نه فلک ساخته نیم آینه
وی ز دلت هشت خلد یافته صد میزبان
آینه چون مرد را باز نماید به مرد
دهر دو رو را بدو باز نمودی چنان
عالم شش گوشه راست قهر تو کاری عظیم
معجب یک چشم راست آینه باری گران
خصم تو چون آینه دارد روی آهنین
گر به بزرگی کند ذات ترا امتحان
خاک تو یعنی مجیر سوخت دل از زنگ غم
کز صفت آینه خاطرش آمد به جان
کرد لب دل کبود آینه آسا ز تب
پس به همین نیشکر یافت از آن تب امان
آینه گون قرص خور دید که ننهاد کس
تازه چنین تره ای بر سر این تیره خوان
گرچه سخنور بسی است فرق تو کن زان سبب
کاینه و کفچه اند پیش خرد این و آن
سخره هر عامه را هم سخن من منه
چنبر دف را به طنز آینه چین مخوان
تا که بود خشک مغز پیش خرد آینه
خصم تو تر دیده باد در صف ذل و هوان
خاطر تو کز صفاش آینه خاکسترست
باد ز زنگ فنا تا به ابد بی نشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تمثیل عشق و زیبایی پرداخته و از آینه به عنوان نماد عشق و زیبایی یاد میکند. شاعر به زیبایی و جاذبه چهره محبوب و تاثیر آن بر دل و جان میپردازد و این معانی را با تصاویری از آینه و عناصر طبیعی مانند گل و آتش بیان میکند. او بر این باور است که عشق نباید دلی را بین دو معشوق قرار دهد و نباید آنها را از هم جدا کند. همچنین، عشق را به صورت یک حرکت دوطرفه توصیف میکند که در آن دل هر دو طرف به هم پیوند خورده است. در نهایت، به این نکته اشاره دارد که عشق و زیبایی دارای وضوح و روشنی خاصی هستند که همچون آینه در دلها میتابند.
هوش مصنوعی: به خاطر لبهای زیبایت، لالهها هم به آب خوشی در دهان دارند. در روزگار آتشین تو، عقل و جان ما همچون آینهای درخشنده هستند.
هوش مصنوعی: بر اثر دیدن تصویر چهرهات، سینهام مانند خاک آینهای صاف و درخشان شد و از خیال لبهای تو، چشمان آسمان مانند باغی پرگل و زیبا گردید.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، قلبم مانند آینه شده و تمام وجودم برای توست، زیرا نمیتوانم با کسی دیگر، دلی را در میان داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زیباییهای زلف و لب را ببینی، به آینه نگاه کن، زیرا در آن تصویر، خاصیتی مانند یک طوطی زیبا و آتشین، نمایان است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی موهای معشوق اشاره دارد که مانند آفتاب افروخته و درخشان است. او به این نکته اشاره میکند که هیچکس نمیتواند شب را با سایهبان آینه پنهان کند، یعنی زیبایی و درخشندگی موهای معشوق آنقدر خیرهکننده است که هیچچیز نمیتواند آن را پنهان کند.
هوش مصنوعی: تو همچون آیینهای بیپرده و سادهای، و من مثل خاکستری بیحالت و فرسودهام. پس چرا بر من میتازی و خود را به تازگی نشان میدهی؟
هوش مصنوعی: وقتی با تو یکی شدم و دردم را به تو نشان دادم، پس تو نباید مانند شانهای باشی که به من فقط زخمهایم را نشان میدهد و نمیتواند با من همدردی کند.
هوش مصنوعی: اگر در غم تو خون هم بخورم، آهی نمیزنم. زیرا میدانم که آه، برای آینه زیانآور است.
هوش مصنوعی: دست در دست تو گذاشتم و زیباییات را مانند آینه به تماشا نشستم و عشق تو را همانند آستانهای گرامی میدارم.
هوش مصنوعی: خوشبختانه خیالت ساخته شده با چشمان من است، همانطور که آیینهای از چوگان سیاه بدون هیچ تردیدی ساخته شده.
هوش مصنوعی: دوست دارم جانم را به عنوان عیدی تقدیم تو کنم، زیرا دیدن تو در عید برایم ارزشمندتر از آن است که به راحتی به دست آید.
هوش مصنوعی: دل تو مانند غالیه است و زیباییات مانند چهرهای است که همچون آینهای درخشان است. تو رهبری هستی که بر اساس قوانین و اصول دین هدایت میکنی.
هوش مصنوعی: حاکم امری چون حیدر است که قضا و سرنوشت را در دست دارد. او عالمی بزرگ و با مقاماتی بالا است که مانند آینه، جان و عقل انسانها را بازتاب میدهد. این کسی است که به انسان و روح او چهرهای تازه و عاقلانه میبخشد.
هوش مصنوعی: عیسی برتر از همه نفوس است، زیرا با کلامش توانسته تمام مشکلات را حل کند و از دنیای مادی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: زمانه اگر بخواهد عیب و نقصهای انسانها را جستجو کند، همانند تکهای که در آینه درست میافتد، در جاهایی که نمایان نیست، میتواند به راحتی آنها را ببیند. مانند قیچی که در دست حکمی میباشد و میتواند برشهای اساسی را در زندگی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره میشود که وجود پلیدی یا خطا ممکن است باعث بروز برخی حقایق و داستانهای واقعی شود. به عبارت دیگر، گاهی اوقات مشکلات و چالشها میتوانند به وضوح ابعاد مختلفی از واقعیت را نشان دهند و درک بهتری از آنچه در درون خود داریم به ما بدهند.
هوش مصنوعی: فتنه همچون شانهای است که موی سر را به شوخی از جای خود میبرد و مانند آینهای که تصویری از خود میسازد، در دل و فکر انسانها تاثیر میگذارد و آنها را به بیخبری میکشاند.
هوش مصنوعی: کسی بدون دلیل به دشمن خود اجازه نمیدهد که جلوهی او را ببیند و همچنین هیچکس بدون توضیحی، چیزی باارزش را به دیگری نمیدهد.
هوش مصنوعی: آینه را روی دست او گذاشت و به همین دلیل، از بیراهه طوقی از طلا ساخت و به گردن او انداخت.
هوش مصنوعی: هیچ روحی مانند او از چهار طبع خود در این دو جهان دیده نمیشود؛ زیرا او آینهای است ساخته شده از استخوان.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آسیب و زیانی که به وجود میآید، نتیجه رفتارهای ناپسند و فاسد افرادی است که با فریب و دسیسه برای خود نفعی کسب میکنند و در این راه به دیگران آسیب میزنند. این افراد مانند شیشهای هستند که به راحتی شکسته میشوند و این شکست، نمایانگر عاقبت کارهای ناپسند آنهاست.
هوش مصنوعی: زمین در اوست، اگر صبح را نربایی، آسمان تصویر او را از روی اسبش به زیر رانش خواهد انداخت.
هوش مصنوعی: زود است که او (کف) مانند آینه میدرخشد و باید که بر هر چیز مرطوب و خشک که در دل دریا و معدنهاست، تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر ستایش او، زندگی باریک و تنگ است، زیرا هیچکس در آینه نمیتواند هفت خوان را ببیند.
هوش مصنوعی: دل او همچون جام جم است و زیباییاش را نمیتوان با نام بردن از آن خدشهدار کرد، چون به ضربهای میتواند از پاسبانی با مهارت مانند باربد آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: از در او درخواست کن راه حق را، زیرا که عود (چوب معطر) از چین خوشبوتر است و بخور از هندوستان.
هوش مصنوعی: دلت از چه جنسی ساخته شده که مانند آینه صاف و شفاف است و از عمق وجودت، هشت بهشت را برمیزند و میهمانان زیادی برای تو به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: آینه وقتی چهره انسان را به او نشان میدهد، هم از ظاهر او پردهبرداری میکند و هم از حقیقت او در دنیا. همینطور که آینه دو روی فرد را به نمایش میگذارد، دنیای واقعی هم دو جنبه از شخصیت او را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: جهان با شکل ششگوشهای که دارد، توانایی عظیم و قهری را از خود نشان میدهد، در حالی که یک چشم راست که مانند آینهای سنگین میباشد، میتواند درک و بینش عمیقی به ما بدهد.
هوش مصنوعی: دشمن تو مانند آینهای است که جلوهای سخت و غیرقابل نفوذ دارد. اگر بخواهد به قدرت تو پی ببرد، خود را به آزمون میزند.
هوش مصنوعی: خاک تو به معنای عذرخواهی یا توبه است. دل از بار غم سوخته شده و این غم به خاطر ویژگیهای آینهای است که در ذهن شخص وجود دارد و به روح او آسیب میزند.
هوش مصنوعی: لبهای دل مانند آینهی کبود و روشن به خاطر تب و احساسات داغ، پس از آن تب، از نیشکر راحتی و آرامش پیدا کرد.
هوش مصنوعی: ماه مانند آینهای درخشان را دید که هیچکس تازگی اینگونه سبزی را بر سر این سفرهی تیره ننهاده است.
هوش مصنوعی: هرچند که در دنیا سخنوران زیادی وجود دارند، اما تو باید از آنها متمایز باشی؛ زیرا که آنها فقط ابزارهای زودگذر و ناپایدار هستند و در برابر خرد و تفکر عمیق، کمتر اهمیتی دارند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نباید به نظرات و سخنان کسی بیاهمیت توجه کرد. مانند این است که برای توصیف زیبایی یک ساز، به ابزار نادرستی مراجعه کنیم. پس بهتر است که به شیوهی درست و زیباییها پرداخته شود و به نکات غیرمهم توجه نشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شخصی که مغزش خشک است، در برابر عقل و خرد قرار دارد، ممکن است در افکار و دیدگاههایش به دشمنی و کینهورزی دچار شود و در صف ذلت و خوارگی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: دل من برای تو که درخشان و پاکی همچون آینهای است، از آلودگی و زنگار زمانه دور باشد و تا ابد خط و نشانی از گذراندن زمان نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دودم مست شدم ناگهان
ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان
دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران
بر ارغوان بیش خواه از ارغوان رخ بتی
چو ارغوان باده ای که رخ کند ارغوان
خانه اندوه را زیر و زبر کن همی
[...]
تا که بود آفتاب تا که بود آسمان
فرّخ بادت بهار خرّم بادت خزان
تا که بپاید سپهر تا که بماند جهان
هم به سعادت بپای هم به سلامت بمان
ای شده اشکال شعر از دل و طبعت بیان
ساخته از عقل و فضل بر تن و جان قهرمان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.