گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

پاسبان باید از نژاد اصیل

تا کند عیب خلق را تعدیل

پاسبان دوستدار خلق بود

رهبر و غمگسار خلق بود

پاسبان باید آدمی‌زاده

مشفق و نیکخوی و آزاده

پاسبان گر نه بی‌نیاز بود

دست او هر طرف دراز بود

رشوه‌خواره نه پاسبان باشد

بلکه او شبرو و عوان باشد

روز روشن میانهٔ برزن

چارقد برکشیدن از سر زن

در بر خلق مویش آشفتن

لت زدن‌، زشت و ناسزا گفتن

پای ببریدن از پی پاپوش

یا پی گوشواره کندن گوش

نه سزاوار پاسبانانست

کاین عمل شیوهٔ عوانانست

کارشان نیست در خلا و ملا

جز که جفت و جلا و بند و بلا

عامه دزدند و ابله و بدروز

پاسبان نیز قوز بالاقوز

کار اهل صلاح و ستر و عفاف

هست‌مشکل‌دراین‌بزرگ مصاف