در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت
موسم فرهنگ ویار و قوت بازو رسید
نوبت اورنگ و طوق و یاره و افسر گذشت
جز به بازوی توانا و دل دانا، دگر
کی توان هرگز ازین غرقاب پهناورگذشت
بر تو ای دارای منعم زین فقیران بگذرد
آنچه بر دارایی دارا ز اسکندرگذشت
بگذرد بر خانمان خان و مان و لُرد و مُرد
شعلهای کز قیصر و از خانهٔ قیصر گذشت
بگذرد زین آهنین صرصر برین عاد و ثمود
آنچه بر عاد و ثمود از آتشین صرصر گذشت
آه سخت کارگر در دخمهٔ محنت کشی
منفجر شد دود شد وز روزن کیفر گذشت
زیر سنگ آسیای ظلم یک چند آسیا
ماند و اینک آسمان بر محور دیگر گذشت
اتحاد آسیایی شد مدار آسیا
آسیابانا نبایستت ازین محور گذشت
آسیا جنبش کند و ین خواب سنگین بگلسد
تا ز نو بازآید آن آبی کزین معبر گذشت
جنبش پیرایهٔ احمر کند اکنون درست
بر اروپا آنچه از سهم نبی الاصفر گذشت
ای نژاد آسمانی وی نبیرهٔ آفتاب
ترک رامش کن که جور مغرب از حد در گذشت
شد اروپا دایه و مام تو را پستان برید
بایدت زین دایهٔ مشفقتر از مادر گذشت
ای اروپا آسیا را نوبت دیگر رسید
وآسیابان را ز بیدادت به دل خنجر گذشت
ای عروسک ساز و خرسگ باز بس کاین طفل را
موسم مکتب رسید و نوبت تسخر گذشت
ای کهن نرٌاد حیلت گر میفکن کعبتین
داو بر چین کاین تکاور مهره از ششدر گذشت
لشگر ژاپون گذشت اکنون ز منچوری به چین
تا بگردانی کلاه از برم و چالندر گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی میپردازد. شاعر از گذشت زمان و شرایطی که انسانها با آن مواجه هستند سخن میگوید. او به وضعیت فقر و سختیهای زندگی اشاره میکند و بر لزوم قدرت اراده و دانش برای عبور از چالشها تأکید میکند. همچنین به تحولات تاریخی، از جمله ورود اقوام و ملتها به عرصههای جدید، و جدال میان قدرتها اشاره میکند. در نهایت، شاعر به آینده و نیاز به هشیاری و اقدام در برابر شرایط جدید میاندیشد و میگوید که آسیا و اروپا هر دو باید برای پیشرفت تلاش کنند و از خواب غفلت بیدار شوند.
هوش مصنوعی: ما به مدت طولانی در شرایط سختی زندگی کردیم و زمانی گذشت. حالا که مشکلات و گرفتاریها بیشتر از حد تحمل ما شده، از سر جایشان بلند شدیم.
هوش مصنوعی: فصل فرهنگ و نیروی اراده فرارسیده است، زمان رسیدن به مقام و زینت و دلبستگی و سرودنه به پایان رسیده.
هوش مصنوعی: تنها با داشتن بازوی قوی و دل آگاه، ممکن نیست که هرگز از این دریاچه وسیع عبور کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به واسطهی ثروت و نعمت، ویژگیهایی را دارا هستی، بدان که آنچه بر ثروتمندانی چون اسکندر گذشته، بر تو نیز خواهد گذشت و از دست تو نیز خواهد رفت.
هوش مصنوعی: آتش ویرانیای بر خانههای ثروتمندان و پادشاهان میگذرد که از خانهٔ پادشاهی هم عبور کرده است.
هوش مصنوعی: اجازه بدهید اینجا به زبان ساده بگویم که یک طوفان شدید و وحشتناک به سراغ این قومهای قدیمی خواهد آمد، همانطور که قبلاً برای عاد و ثمود پیش آمده بود. آنها نیز با مشکلات سخت و فجایع ناشی از این طوفان روبرو خواهند شد.
هوش مصنوعی: اهنگینی از درد و رنج کارگر به اوج رسید و چون شعلهای پرخروش، به اوج خود رسید و نهایتاً به صورت دود از روزنهای به بیرون رفت و عبور کرد.
هوش مصنوعی: زیر سنگ آسیاب ظلم، مدتی آسیا در جای خود ماند و حالا آسمان بر محور دیگری چرخید.
هوش مصنوعی: اتحاد کشورهای آسیایی باید محور و اساس پیشرفتهای آنان باشد و نباید از این مسیر منحرف شوند.
هوش مصنوعی: آسیاب به چرخش در میآید و این خواب سنگین در حال از بین رفتن است تا دوباره آب که از این مسیر عبور کرده دوباره بیاید.
هوش مصنوعی: حرکت و تغییرات در سراسر اروپا اکنون به وضوح نمایان شده است، درست همانطور که در گذشته برای نبی الاصفر (پیامبر زرد) پیش آمد.
هوش مصنوعی: ای فرزند آسمان و نوهٔ آفتاب، شادی کن، زیرا ستمگریهای سرزمین مغرب از حد گذشته است.
هوش مصنوعی: اروپا به عنوان پرستار و محافظی برای تو آمده، اما به تو آسیب میزند و از تو چیزی میگیرد. باید از این پرستار که به تو نزدیکتر و دلسوزتر از مادرت است، فراتر بروی.
هوش مصنوعی: ای اروپا، نوبت آسیا نیز فرا رسیده است؛ و یاد تو در دل آسیابان مانند خنجری است که او را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: ای سازنده عروسک و بازیگر خرس، دیگر زمان یادگیری این کودک فرارسیده و زمان شوخی و بازی به سر آمده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که تجربه و نیرنگ داری، اگر دست از کارهای خود برنداری، بدان که این مبارزه و قدرتنمایی به زودی تو را به زمین خواهد زد.
هوش مصنوعی: لشکر ژاپن از سرزمین منچوری به سوی چین حرکت کرده است تا کلاهم را از سرم بردارد و برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند گویم، در فراقت کابم از سر گذشت؟
شد بپایان عمر و پایانی ندارد سرگذشت
چون نویسم کز فراقت، بر سر کلکم چه رفت
باز سودایت چو بر طومار و بر دفتر گذشت
جانم آمد بر لب و کشتیش بر خشک اوفتاد
[...]
شمعوار از سر گذشتم بشنو از من سرگذشت
آتشم سر تا به پا بگرفت و آب از سر گذشت
رفت دل چون مُهر لعل او به جان پنهان نداشت
عین لطف است آنکه رنگ باده از ساغر گذشت
با فراغ بال پروانه وصال شمع را
[...]
ذوق وصلت یافت دل از ساقی و ساغر گذشت
شد خلیل خلوت خلت ز ماه و خور گذشت
آب چشمم راست طوف آستانت آرزو
هر چه خواهد می تواند کرد چون از سر گذشت
چون مسیحا می تواند پای بر گردون نهد
[...]
در دلم هرگاه زلف آن پری پیکر گذشت
از سر دریای چشمم موجه عنبر گذشت
بر سر مجنون اگر کردند مرغان آشیان
مرغ نتواند ز سوز دل مرا بر سر گذشت
از در دل می توان کام دو عالم یافتن
[...]
بی تو شب تا روز چون شمعم به چشم تر گذشت
اشک دامانم گرفت و آتشم از سر گذشت
بر سر راهش ندارم لذتی از انتظار
یار پنداری که امروز از ره دیگر گذشت
آنکه مشکل بود عمری حالم از نادیدنش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.