ز روی و قد تو بی شک صنوبر آید و ماه
ز روشنی و بلندی که هستی ، ای دلخواه
اگر صنوبر و ماهی شگفت و طرفه است این
شگفت و طرفه بود مردم از صنوبر و ماه
و شاق حلقۀ زلف ترا بشهر ختن
شود بنافه درون حلقه حلقه مشک سیاه
غلام و بندۀ آن ساعتم ، کجا سرمست
همی روی سوی درگاه بامداد پگاه
ز خواب خاسته در وقت و چشم خواب آلود
ز ناز بسته کمر تنگ و کژ نهاده کلاه
نه لاله برگی و هستی برنگ لالۀ سرخ
نه شاخ سروی و هستی بقد چو سرو ستاه
ز سیم و مشک و گناهست و توبه زلف و رخت
ز سیم توبه شگفت آید و ز مشک گناه
غلام آن خط مشکین نیم دایره ام
ز قیر و مشک چو طغر ای میر میرانشاه
شهنشهی که بروز و بشب همی گویند
ستاره و فلک و جوهر و تراب و میاه
که بو شجاع امیرانشه بن قارودست
سپهر همت و دریای جود و عنصر جاه
تمامی خرد اندر مدیح او عاجز
درازی امل اندر بقای او کوتاه
ایا ستوده شهی ، کز خیال خنجر تو
تن عدو بگذارد چو نقره اندر گاه
هزار جای مرا ابر بیش سجده برد
اگر بدست تو من ابر را کنم اشباه
ز بهر مدحت تو زین سپس ز روی زمین
زبان طوطی بیرون دمد بجای گیاه
ز دست دشمن تو نوش خوردن اکراهست
بنام تو بتوان خورد زهر بی اکراه
در آن زمان که چو دریای موج برخیزند
زبهر کینه نمودن سپاه سوی سپاه
ز زخم سم ستوران چو کاه گردد کوه
ز نوک نیزۀ گردان چو کوه گردد کاه
یقین شناس که تا روز حشر برناید
از آب تیغ تو جان عدوی تو بشناه
بروز کینه چو پای تو در شود برکاب
رکاب وزین بداندیش بند گردد و چاه
نیاز فتنۀ یأجوج بود در گیتی
بفر جود بر آن فتنه تنگ بستی راه
سکندری توازین کآرزوی حضرت تست
هری بهشت ، که کرد سکندرست هراه
از آن بقوس قزح ابر سرخ و زرد شود
که از سخای تو اندیشها کند گه گاه
تویی که حال ولی را کنی بجود نکو
تویی که روز عدو را کنی بخشم تباه
خدایگانا ، تا روز چند بنمایم
که با ستاره کند راز خاک آن درگاه
سه چیز باشد ازین پس خطاب تو ز ملوک :
ستاره لشکر و خورشید تاج و گردون گاه
اگر بجود و شجاعت دهد ولایت بخت
ترا ولایت باید چو این جهان پنجاه
یقین بدان که برون از برای ملکت تو
در آفرینش عالم غرض نداشت اله
تو نادر الاقرانی و اندرین معنی
بسست نسبت تو شهریار زاده گواه
همیشه تا نبود پشه همچو پیل بزور
همیشه تا نبود معنی شفا بشفاه
موافقان ترا باد ناز و شادی و لهو
مخالفان ترا باد رنج و سختی و آه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر زیبایی و جذابیت محبوب است. شاعر از نمودهایی مانند صنوبر و ماه برای توصیف محبوب استفاده میکند و آن را با ویژگیهای نیکو توصیف میکند. شاعر همچنین به زلف و چهره محبوب اشاره کرده و احساس شگفتی و شیدایی خود را در برابر آن ابراز میکند. او از قدرت و شجاعت پادشاهان سخن میگوید و مدح و ستایش آنها را در اشعارش میگنجاند. در نهایت، شاعر به خواست خداوند و ارتباط میان آفرینش و زندگی پرداخته و به تأثیر شجاعت و generosity پادشاهان در اداره جهان اشاره میکند. این غزل در نهایت معرفت و فضیلتهای انسانی را جشن میگیرد و دوستی و دشمنی را به مثابهی اصول زندگی در نظر میگیرد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و قامت تو بدون شک درخت صنوبر حسادت میکند و ماه نیز به خاطر روشنی و بلندی که داری. ای عشق من!
هوش مصنوعی: اگر صنوبر و ماه وجود دارند و شگفتانگیز و عجیب هستند، این شگفتی و جذابیت، خود مردم هستند که از صنوبر و ماه بیشتر شگفتزده میشوند.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند دایرهای است که در شهر ختن، به زیبایی مانند عطر مشک سیاه میدرخشد.
هوش مصنوعی: من بنده و غلام آن ساعتم که در صبحگاه با سرمستی به درگاه تو مینگرم.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شده و در حالی که چشمانش خواب آلود است، به آرامی کمرش را سفت کرده و کلاهی را به طور کج بر سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: نه تو مثل لالهای هستی تا گلی سرخ داشته باشی و نه مانند درخت سرو هستی که قدی راست و بلند داشته باشد.
هوش مصنوعی: زلف و زیبایی تو به اندازهای جالب و شگفتانگیز است که میتوان آن را با سیم و مشک مقایسه کرد؛ اما در عین حال، این زیبایی همراه با گناه و توبه است.
هوش مصنوعی: من بندهی آن خط زیبا و سیاه هستم که مانند نیمی از دایره، از قیر و مشک ساخته شده است. ای بزرگ مرد، همانند طغرل (از شخصیتهای تاریخی) زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: فرمانروایی که در روز و شب نامش را ستاره، آسمان، خاک و آب میدانند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی میپردازد که در صفات شجاعت و بزرگی مانند امیران است. او به مانند ستارهای در آسمان، همت و کوشش خود را در دریای سخاوت و عظمت نشان میدهد. به عبارت دیگر، این فرد از نظر شخصیت و نقش اجتماعی، در اوج قرار دارد و ویژگیهای بارزی را از خود بروز میدهد.
هوش مصنوعی: تمامی دانش و فهم بشر در ستایش و وصف او ناتوان است و آرزوهای طولانی بشر در مقابل جاودانگی او، بسیار کوتاه و ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آیا میتوان کسی را ستود که مانند شمشیر تو، دشمن را به گونهای زخمی کند که گویی نقرهای از میان جا و مکان عبور کرده است؟
هوش مصنوعی: اگر هزار بار تشکر و سجده کنم، باز هم اگر تو بخواهی، میتوانم ابر را به عنوان یک چیز بیارزش جلوه دهم.
هوش مصنوعی: برای ستایش تو، به جای گیاه، زبان طوطی از روی زمین بیرون میآید.
هوش مصنوعی: نوشیدن چیزی که از دست دشمن باشد، ناپسند و ناخوشایند است، اما وقتی نامی از تو در میان باشد، میتوان به راحتی زهر را بدون هیچ تردیدی نوشید.
هوش مصنوعی: زمانی که مانند دریایی خروشان، امواج برمیخیزند و به خاطر دشمنی، لشکرها به سمت هم میروند.
هوش مصنوعی: ز زخم سم ستوران، کوه مانند کاه نرم و بیقوت میشود. و همچنین اگر نیزهای گردان به آن ضربه بزند، باز هم کوه به اندازه کاه ضعیف و بیاثر میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که به حقیقت و واقعیت آگاه باشد، تا روز قیامت از قدرت و تأثیر تو نمیتواند فرار کند و دشمنان تو همواره از وجود تو آگاه خواهند بود.
هوش مصنوعی: وقتی کینه و حسد در دل انسان شکل میگیرد، مانند این است که او در دویدن بر روی زمین با پاهای خود گیر میافتد و به همین دلیل ممکن است به دام مشکلات و دشواریها بیفتد.
هوش مصنوعی: نیاز به فتنۀ یأجوج در دنیا، سبب شد که بر آن فتنه، در جود و بخشش راهی تنگ ببندند.
هوش مصنوعی: سکندر یا اسکندر مقدونی، در آرزوی بهشت و مقام والای الهی است، اما در نهایت، آنچه را که به دست میآورد، تنها دستاوردهای دنیوی و مادی است.
هوش مصنوعی: ابرها به رنگهای سرخ و زرد درمیآیند، چون گاهی به یاد بخشش و سخاوت تو میافتند.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که حال ولی را به خوبی درمیاوری و به او کمک میکنی، و همچنین در روزهای دشواری با دلسوزی و مهربانی برخورد میکنی.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تا چند روز باید به تو بگویم که راز و رمز خاک آن درگاه را با ستارهها برملا کنم؟
هوش مصنوعی: از این پس خطاب تو از سوی پادشاهان، شامل سه چیز است: ستارهای که نشانهی لشکر توست، خورشیدی که نماد تاج توست و گاه و زمانهای که به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: اگر قدرت و شجاعت به تو حکومت و سرودی میدهد، باید بر این جهان که گویی پنجاه سال است، حکمرانی کنی.
هوش مصنوعی: بیشک بدان که خداوند برای ایجاد جهان هیچ هدفی جز خدمت به سرزمین تو نداشته است.
هوش مصنوعی: تو در زمرهی افراد نادر و بینظیری و در این امر، فرزند شهریار از تو شاهدی است.
هوش مصنوعی: وقتی پشهای در کار نیست، هیچکس نمیتواند به قدرت و زور فیل نزدیک شود. همچنین، تا زمانی که معنای واقعی شفا وجود ندارد، درمان نیز به دست نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: برای تو که مورد محبت قرار میگیری، آرزو میکنم خوشی و آرامش و سرگرمی باشد، و برای کسانی که با تو مخالفت میکنند، آرزو میکنم رنج و سختی و آه کشیدن باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه
بر من آمد خورشید نیکوان از راه
چو چین کرته بهم بر شکسته جعد کشن
چو حلقه های زره پر گره دو زلف سیاه
نبیدنی به کف و هر دو رخ به رنگ نبید
[...]
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه
از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله
چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست
موافقان را شادی فزای و انده کاه
بشهریاری و شاهی تمام نسبت او
[...]
ز در درآمد دوش آن نگار من ناگاه
چو پشت من سر زلفین خویش کرده دو تاه
چگونه شاد شود عاشقی ز هجر غمی
که یار زیبا از در درآیدش ناگاه
ز شادمانی گفتم چو روی آن دیدم
[...]
گشادهروی و میان بسته بامدادِ پگاه
فروگذشت به کویم بتی به روی چو ماه
اگر زمهر بود بامداد نور جهان
ز ماه بود مرا نور بامداد پگاه
مهی که بود به قد سرو دلبرانِ سرای
[...]
سری که خلق جهانرا ویست پشت و پناه
امین دین الله است و سعد ملکت شاه
ستوده فخر خراسان محمد یوسف
که چون محمد و یوسف جمال دارد و جاه
اگر محمد و یوسف ندیده اند بهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.