ای به دیدار ضحکهٔ ضحاک
وی به کردار حجت حجاج
منتفی کرده جود را تو وجود
منطفی کرده عدل را تو سراج
بخل، از باطن تو کرده ظهور
ظلم، از ظاهرت گرفته رواج
دست ظلم تو و، دل مظلوم؛
ناخن نسر و سینه ی دراج
لبت از لوث، پنجه ی کناس
دلت از بیم، بیضه ی حلاج
جانور، کس ندیده چون تو بگو؛
مادرت از کجا گرفته نتاج؟!
زاد تا مادرت، طبیب قضا؛
از مزاج تو خواست استمزاج
چار خلطت، بچار رکن بدن
دید از حرص و بخل و کبر و لجاج
کرد، کردی ز بطن او چو خروج
طالعت را، منجم استخراج
یافت در روزنامه ی ایجاد
دل تو کدخدا، ستم هیلاج
کرده قربانی آهوان حرم
حج نکرده زدی ره حجاج
در ره پا برهنگان حجاز
برفشانده خسک، شکسته زجاج
سیم سیم آوریت تا باقی است؛
بزر زرگری، نه یی محتاج
شکر، سد شده ره نیاکانت؛
از عروج فلک شب معراج
ورنه چون آدمی ز افسونت
ملک ای دیو زاده دادی باج
ماندنت در زمانه بودی ظلم
گر نبودی حدیث استدراج
خاک تو، باد خواهد، آتشت آب؛
گیرد اندک مگر زمانه مزاج
تا شدی حاکم صفاهان، شد
روز روشن بچشمها شب داج
مردمش، ز اضطراب نشناسند
شبه از گوهر، آبنوس از عاج
متوحش، ز هم شده احباب
متفرد، ز یکدیگر ازواج
از فریب تو، ناشکیب اشخاص
از قرار تو، در فرار افواج
نخل بخلت چو رست از آنجا شد
رطبش خشک تر ز میوه ی کاج
خارجی گر نه یی، چرا طلبی
از مسلمان فزون ز جزیه خراج
طمعت راست، بسکه دندان تیز؛
بیضه بیرون کشی ز ک... زجاج
بر سرت سروری اگر زیبد
ای تو را گنده تر تن از تیماج
قلتبان، پا نهد بپایه ی تخت
روسبی سرکشد بسایه ی تاج
از تو،دردی که در دل فقراست
نکند غیر ذوالفقار علاج
گیرد از آه نیم شب یا رب
گردد از اشک صبحدم ای کاج
آتش خشم ایزدی بالا
لجه ی قهر سرمدی مواج
شود از غیرت خدای جهان
سینه ات تیر آه را آماج
گرچه کمتر نه در جهان ز تو کس
بکم از خود کسی شوی محتاج
کردت آنکو خراب خانه ی تن
خوردت آنکو چو آب خون دواج
خیر آن کم نه از عمارت بیت؛
اجرا این کم نه از سقایه ی حاج
باد تا هست پیره زال سپهر
تار شب پود روز را نساج
دوستانت لباسشان ز پلاس
دشمنانت دواجشان دیباج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به نقد و توصیف شخصیتی منفی با نام "ضحاک" میپردازد. شاعر به ویژگیهای ناپسند و ظلمگریهای او اشاره میکند و او را به دلیل بخل، ظلم و خودخواهیاش مورد سرزنش قرار میدهد. او از ظلمی که بر مردم میرود و از وضعیت نابسامان جامعه به دلیل حاکمیت این فرد شکایت میکند. شاعر همچنین به وضعیت اسفبار مردم و اضطرابهای ناشی از ظلم او اشاره میکند و در نهایت، به خشم و قهر الهی از چنین ظلمهایی پرداخته و بر این عقیده است که سرنوشت ننگینی در انتظار این گونه ستمگران خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو همچون چهرهٔ شاد و خندان ضحاک هستی و در رفتار، شبیه به حجتهای حجاج.
هوش مصنوعی: تو با بخشندگیات، جود و کرم را در وجود من محو کردهای و با عدالتت، نور و روشنایی را از من گرفتهای.
هوش مصنوعی: کینهتوزی درونت را نمایان کرده و ظلم و ستمی که از ظاهرت به نمایش درمیآید، باعث شده که بیشتر برجسته شود.
هوش مصنوعی: دست ظالم و دلی که تحت ظلم قرار گرفته، مانند ناخن یک پرنده و سینهی پرندهای دیگر است. این تشبیه نشان میدهد که ظلم و ستم، مثل یک ناخنِ تیز است که به دل مظلوم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: لبت از زشتیها دور است و پاک، اما دل تو به خاطر ترس و نگرانی، مثل تخم حلاج در حالت ضعف و بیحالی است.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی را نمیتوان سراغ گرفت که مانند تو باشد؛ پس مادرت این نسل را از کجا آورده است؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که به دنیا آمدی، سرنوشت تو را در دست دارد؛ از وضعیت تو، او درباره حالت و وضع تو سؤال میکند.
هوش مصنوعی: در بدن چهار نوع ویژگی وجود دارد: حرص، بخل، کبریایی و لجاجت. این چهار جنبه تأثیر زیادی بر رفتار و شخصیت انسان دارند.
هوش مصنوعی: شما از وجود او به دنیا آمدید و به همین خاطر، آیندهتان را پیشبینی کردم.
هوش مصنوعی: در روزنامهای که دل تو را به عنوان کدخدا معرفی کرده است، ظلم و ستمی وجود دارد که به شدت محسوس است.
هوش مصنوعی: آدمی که قربانی آهوان حرم شده، با وجود اینکه هنوز به سفر حج نرفته، راه حجاج را طی کرده است.
هوش مصنوعی: در مسیر پیادهروهای حجاز، خاک نرم و خنکی را میبینیم که در زیر پاها، حس زیبایی و لطافت را به وجود میآورد. این تصویر به نوعی از ترکها و آسیبهای شیشهای اشاره دارد که نشان از شکستگی و fragility دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که زیبایی و جذابیت تو پابرجاست، دیگر نیازی به هیچ چیز ندارید و نیازی به کمک دیگران نیست. همچنان که زرگر با هنر خود میتواند طلا را به زیورآلات زیبا تبدیل کند، توانایی و جذابیت تو نیز به نوعی میتواند باعث خودکفایی و استقلالت در زندگی شود.
هوش مصنوعی: شکر، راه اجداد تو بسته شده؛ از بالا رفتن و تغییرات آسمان در شب معراج.
هوش مصنوعی: اگر نه این که با جادو و فریب تو، مانند آدمی، بر ملک و مملکت حاکم میشوم، ای فرزند دیو، به تو باج نمیدادم.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا نمیبودی، مظلومیت و بدبختی انسانها هم وجود نداشت و داستانها و روایتهای غمانگیز از سر در نمیآمد.
هوش مصنوعی: خاک تو به باد میرود و آتش تو را آب میگیرد؛ اما اگر زمانه اجازه دهد، اندکی از این وضعیت تغییر میکند.
هوش مصنوعی: وقتی تو به مقام حاکمی در اصفهان رسیدی، برای چشمان ما روز روشن به شب تیره تبدیل شد.
هوش مصنوعی: مردم آنقدر در اضطراب و نگرانی هستند که نمیتوانند میان چیزهای با ارزش و بیارزش تفاوتی قائل شوند؛ مانند این که نتوانند بین سنگ قیمتی و چوب گرانبها تشخیص دهند.
هوش مصنوعی: دوستها از هم دور و جدا افتادهاند و هر کدام به نوعی ترس و اضطراب دارند.
هوش مصنوعی: از نیرنگ تو، افراد زیادی به خاطر تو تحملشان را از دست داده و در حال فرار هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که نخل از زمین بخلت برمیخیزد، میوهاش خشکتر از میوهی کاج میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو از سرزمینهای بیگانه هستی، چرا از مسلمانان بیش از مالیات و خراجی که برعهده دارند، درخواست میکنی؟
هوش مصنوعی: به خاطر طمع زیاد و دندان تیزت، ممکن است به سختی به هدف خود برسی و از آنچه میخواهی، چیزی کم بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر بر سرت مقام و بزرگی باشد، تو هم بزرگتر از آن هستی که این مقام به تو بیاید.
هوش مصنوعی: قلب انسان با تکیه بر مقام و عظمتش، به تماشای زیبایی و زینتهای دنیوی مینشیند.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که فقرا در دل دارند، جز با شمشیر ذوالفقار درمان نمیشود.
هوش مصنوعی: ای کاش در نیمه شب از دل نالهای برآید و در سپیده دم از چشمانم اشکی بریزد، همانطور که کاج در لحظههای سخت تواند کرد.
هوش مصنوعی: خشم خدایی مانند آتشی است که در اوج خود، به طور مداوم در حال شعلهور شدن و تلاطم است.
هوش مصنوعی: از شدت غیرت و محبت خدای بزرگ، سینهات هدف تیر آه و اندوه میشود.
هوش مصنوعی: هرچند در جهان کمتر کسی مثل تو پیدا میشود، اما اگر خود را نیازمند کسی کنی، در واقع خودت را به او وابسته کردهای.
هوش مصنوعی: تو آنقدر در دل خویش خراب و ویران هستی که مانند آب در حال جوش، خون دلت به جوش میآید.
هوش مصنوعی: خیر و خوبی در کم بودن چیزها نیست؛ بلکه در این است که انجام کارها به درستی و به موقع صورت گیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد وجود دارد، پیر زال در آسمان تاریکی شب به بافتن روز ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: دوستانت لباسهای کهنه و پارهای دارند، اما دشمنانت پوششهای زیبا و با کیفیت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قلتبان چون گرفت خشم و لجاج
زود گردد روان ز هر سو کاج
ای دل نیک مذهب و منهاج
به تو اسرار هر دلی محتاج
بر فلکها به کشف ماه ترا
از حقیقت منازل و ابراج
مبطلم گشت از حقیقت حق
[...]
تاج اسلام شمس الدین ، گشتست
خاک صدر تو آسمان را تاج
تحفه داده ترا عنایت حق
سیرت و نام صاحب المعراج
هست عزم ترا مضای حسام
[...]
ای فلک سوخته داده بر کف تاج
هیچ نیکی ز تو نداشته ماج
بخت نیکت چو بچه ماج دهان
در نهاده بآستان تو ماج
دل اعدات در تنوره غم
[...]
ای ز روز سپید تا شب داج
به مددهای فیض تو محتاج
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.