درخشنده تیغ ابوالفتح خان
زلالی است از چشمه ی آفتاب
روان از سر سرکشان بگذرد
چو خونخواره دریاست، این قطره آب
از آن گیسوی عدل یابد شکنج
از آن ابروی فتح گیرد خضاب
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
درخشنده تیغ ابوالفتح خان
زلالی است از چشمه ی آفتاب
روان از سر سرکشان بگذرد
چو خونخواره دریاست، این قطره آب
از آن گیسوی عدل یابد شکنج
از آن ابروی فتح گیرد خضاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که چندان کند سگ بتیزی شتاب
که از کام او دورتر باشد آب
معلم به تعلیم شد در شتاب
که تا هر دو گشتند فرهنگ یاب
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
چو فردا زند بر سپهر آفتاب
جهان می شود سر به سر زر ناب
رخ زرد کرد آن رخ رنگریز
که بالاش سروست و رخ آفتاب
بشستش پس از رنگ آب دو چشم
که شست آب هجران از آن هر دو خواب
بلی هر چه رنگش کند رنگ ریز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.