گنجور

 
آذر بیگدلی

پیش ازین، مدح هر که گفتندی

یافتندی ز جود او صله‌ها

گر اثر می‌نکرد، ز آتش هجو

ریختندی به جانش آبله‌ها

این زمان، نه به مدح ممنونند

نه ز هجو است بر زبان گله‌ها

داد داد، از فزونی امساک؛

آه آه، از کمی حوصله‌ها

بعد ازین بایدم فرستادن

بعدم زین گروه قافله‌ها

بلکه آرند مزد مرثیه پیش

فگنم چون ز نوحه زلزله‌ها

آدم زنده هم نمانده، دریغ

کآدمی خوار گشته قابله‌ها

دفتر انتخاب را گردون

داد بر باد و مانده باطله‌ها

از که گیرم دیت؟ که افزون است

از مجانین جنون عاقله‌ها!