کنی تا چند آزارم که زاریهای من بینی؟!
به یاری کوش چون یاران، که یاریهای من بینی!
سپردم دل، چو روز اولم دیدی، سرت گردم؛
بیا تا روز آخر جانسپاریهای من بینی
تو کز شوخی قرارت نیست بر مرکب، تماشا کن
که چون گرد از قفایت بیقراریهای من بینی!
نخستت بیوفا گفتند و، نشنیدم ز کس، اکنون
بیا کز طعن مردم، شرمساریهای من بینی
تو شاه حسنی و، ناید پسندت بندهای جز من؛
اگر از بندگان خدمتگزاریهای من بینی
گزینی غیر را بر من، دریغ از روزگار خط؛
که ناسازی غیر و سازگاریهای من بینی!
بهر کس راز خود گفتی، سمرشد در جهان آذر
به من گر باز گویی، رازداریهای من بینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردناک عاشقانه است. شاعر از معشوق خود میخواهد که به زاریها و نالههای او گوش دهد و به یاری او بشتابد. او از نخستین روزهای عشق تا به امروز را یادآوری میکند و از معشوق میخواهد تا به وفاداریهای او توجه کند. شاعر احساس بیوفایی و طعنههای دیگران را بیان میکند و به معشوق میگوید که تنها اوست که میتواند زیباییهای عشق را درک کند. در پایان، شاعر به راز و دلتنگیهای خود اشاره میکند و امیدوار است که معشوق او را درک کند.
هوش مصنوعی: چقدر باید مرا آزاری بدهی تا نالهها و گلههای من را بشنوی؟! به یاری من بشتاب، چون دوستان، که کمکها و محبتهای من را ببینی!
هوش مصنوعی: من دلم را به تو سپردم، مثل روز اولی که تو را دیدم. بیفنگ تا روز آخر، شاهد فدای کردن جانم برای تو باشی.
هوش مصنوعی: تو که در حالی نیستی که سوار بر اسبی باشی و به شوخی بیفتی، نگاه کن که چگونه گرد و غبار به دنبال تو به خاطر بیتابیهایم به اوج میرسد!
هوش مصنوعی: در ابتدا مردم از بیوفایی تو صحبت میکردند و من به هیچکس گوش ندادم، حالا بیا و ببین چگونه به خاطر انتقادات مردم، شرمنده و خجلتزده هستم.
هوش مصنوعی: تو مانند شاه حسنی و هیچ بندهای جز من شایستهی جلالت و مقام تو نیست؛ اگر از بین بندهها، خدمات من را ببینی.
هوش مصنوعی: انتخاب دیگران را بر من روا ندار، زیرا که این روزگار برایم گران است؛ چرا که تو اختلافات دیگران و هماهنگیهای من را میبیینی!
هوش مصنوعی: هر کسی راز خود را با تو در میان بگذارد، در دنیا این راز افشا میشود. اما اگر تو دوباره رازهای مرا بگویی، متوجه خواهی شد که من چقدر در پنهان نگهداشتن رازهایم مهارت دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
نبردی دل ز من تا جانسپاریهای من بینی
ندادی اختیار کشتن من ترک چشمت را
که در جان باختن بیاختیاریهای من بینی
دگرگون حال زان خالم نکردی تا حسودان را
[...]
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی
چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی
که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.