شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ریش از من؛
ندیده هیچکس محزونتری در هیچ کیش از من
کنندم خلق منع از گریه و من آنچه میبینم
نباید بیش از این در آه و زاری منع خویش از من
نبیند کس پس از من یا رب این ماتم که پندارم
ندیدهست این مصیبت هیچ محنتدیده بیش از من
به مرگ آن برادر چون نگریم خون، که در مرگش
تسلی میدهندم خلق و میگریند بیش از من؟!
ندارد سودی آذر گریه، گر پیش آید اندوهی؛
که از آغاز نوش از دیگران بودهست و نیش از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.