دی ز دیر آمد برون سنگین دلی
با لبی پرخنده بس مستعجلی
عالمی نظارگی حیران او
دست بر دل مانده پای اندر گلی
علم در وصف لبش لایعملی
عقل در شرح رخش لایعقلی
زلف همچون شست او میکرد صید
هر کجا در شهر جانی و دلی
عاشقان را از خیال زلف او
تازه میشد هر زمانی مشکلی
تا نگردی هندوی زلفش به جان
نه مبارک باشی و نه مقبلی
جمله پشت دست میخایند از او
هست هرجا عالمی و عاقلی
منزل عشقش دل پاک است و بس
نیست عشقش در خور هر منزلی
تا تو بی حاصل نگردی از دو کون
هرگز از عشقش نیابی حاصلی
شد دل عطار غرق بحر عشق
کی تواند غرقه دیدن ساحلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق خاص است که دل بسیاری را به خود مشغول کرده است. شاعر به طور توصیفی از دلدادگی و جذابیتهای معشوق میگوید و بیان میکند که عشق حقیقی فراتر از ظاهر است و تنها برای دلهای پاک و آماده قابل درک است. او عشق را یک تجربه عمیق و بینهایت میداند که هر کسی را نمیتواند درک کند و در نهایت، شاعر خود را غرق در عشق معشوق توصیف میکند، به گونهای که دیگر نمیتواند به ساحل آرامش بازگردد.
هوش مصنوعی: دیروز از دیر بیرون آمد کسی با دل سنگین، اما چهرهای پر از خنده و حالتی بسیار شتابزده.
هوش مصنوعی: مردم با شگفتی به او نگاه میکنند و دلشان پر از احساسات متضاد است، در حالی که در زندگی روزمره گرفتار مشکلات و چالشها هستند.
هوش مصنوعی: علم به توصیف لبان او نمیرسد، و عقل در شرح رخسار او ناتوان است.
هوش مصنوعی: زلف او مانند انگشتانی است که هر جا در شهر دلی یا جانی را میگیرد و به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: عاشقان هر لحظه با یاد زلف او به تازگی روح میگرفتهاند و این برایشان مانند یک معما و مشکل بوده است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که به زیبایی و جذابیت زلف او معشوق نرسی، نه زندگیات خوشبخت است و نه تعبیر خوبی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: همه جا، هرکجا که فرد عاقل یا دانشمندی وجود داشته باشد، نشانهای از حضور او در دل آدمها و در اعمالشان دیده میشود.
هوش مصنوعی: محل عشق او فقط دل پاک است و بس. عشق او برای هر خانهای مناسب نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دو جهان بیثمر نباشی، هرگز نمیتوانی از عشق او بهرهای ببری.
هوش مصنوعی: دل عطار در عشق غرق شده و دیگر نمیتواند به ساحل و دیدن آن فکر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طاقت سیمرغ نارد بلبلی
بلبلی را بس بود عشق گلی
هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
راستی خوش موضعی خوش منزلی
جای نزهت هر کرا باشد دلی
ای تهی کرده شکم از غافلی
دل تهی کن این بود الصوم لی
گر بیابی عارفی صاحبدلی
خدمت او کن که گردی مقبلی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.