هر آنگو دیده بگشاید براو چشم از جهان بندد
ز جان یکسر برید آنکس که دل بر جان جان بندد
مخوانم زان قد و طلعت بسوی طوبی و جنت
بلی جائی که او باشد که دل بر این و آن بندد
مه من سر بسر مهر است نبندد در بروی کس
اگر بندد همان آتش بجان آن پاسبان بندد
در میخانه خواهد محتسب بندد بفصل گل
بپای داوری میرم که دست این عوان بندد
گره افکنده در کارم بتی کز اشک گلنارم
گره ها ساحر چشمانش بر آب روان بندد
فغان عالم آشوبم نماید رستخیز حشر
اگر سیل دو چشمم ره نه بر خیل فغان بندد
همین نی چشم بد از یار کند عقدالنظر اسرار
که از سر دهان او رقیبان رازبان بندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دنبال بیان عواطف عمیق انسانی و جستجوی معنای عشق و حقیقت است. شاعر از دل میگوید که باید حقیقی باشد و نه پر از نیرنگ و دروغ. او به سفر عشق اشاره میکند و میگوید حتی اگر فاصلهای باشد، مسیر به سمت معشوق همواره موجود است. در ادامه، به روح و نفس اشاره میشود و از ضرورت پاکی و صداقت در این دو میگوید. شاعر همچنین بر اهمیت ارتباط با معشوق و عشق واقعی تأکید دارد و میگوید این عشق باید به صورت باطنی و زیبایی درآید. در نهایت، عشق را به عنوان یک شعلۀ سوزان و پرشور توصیف میکند که میتواند خلوت اسرار را زیبا کند.
هوش مصنوعی: هر کس که چشمش را باز کند و به او نگاهی بیفکند، دیگر از این دنیا دل میکند و تمام وجودش را از دست میدهد. آن کسی که دلش به جان عشق وابسته باشد، به راحتی جانش را فدای آن عشق میکند.
هوش مصنوعی: من از زیبایی و قامت او نمیگویم، بلکه به سوی بهشت و درخت طوبی اشاره میکنم، زیرا آنجا جایی است که او حضور دارد و دلها به او وابسته میشوند.
هوش مصنوعی: ماه من تنها به خاطر عشق و محبت با کسی قهر نمیکند. اگر هم قهر کند، این قهر مانند آتش بر جان نگهبانش تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: در میخانه، نگهبان میخواهد به فصل گل، در آنجا بند بزند. اما من میرم (داور) که دست این افراد ظالم را بگیرم.
هوش مصنوعی: دختری زیبا که دل مرا به درد میآورد، با چشمان جادوگرش، بر آب روان تأثیر میگذارد و کارهایم را به هم میریزد.
هوش مصنوعی: عالم به حالت آشفتگی و اضطراب من پی میبرد، چون اگر اشکهای من به راه بیفتند، به جمعیت فریاد و ناله بیپایان میپیوندد و همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تنها یک نگاه از یار میتواند رازهای بسیاری را فاش کند و باعث حسادت رقبای او شود. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت یار به قدری قدرت دارد که میتواند توجه و نظرات دیگران را به خود جلب کند و در دل آنها حس حسادت ایجاد کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد
چو گلبن رخت رنگ و بوی خویش از بوستان بندد
گلش در هم شکفت آن بی مروت بین که میخواهد
چنین فصلی در بستان به روی دوستان بندد
زبانم میسراید قصهٔ اندوه و میترسم
[...]
کمر تا کی بخونم آن بت نامهربان بندد
که باشم من که بر خونم چنان سروی میان بندد
شوم قربان دمی صد ره کمان ابروانش را
هلال ابرویم هر گه، که ترکش بر میان بندد
تراوش میکند راز غمش از هر بن مویم
[...]
کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بندد؟
به جاب آب، آب رو به جوی کهکشان بندد
ز بس تلخ است کامم از حدیث تلخ، حیرانم
که چون با راستی نی را شکر در استخوان بندد
نگاهش ناگهان چون تیر نازی بر کمان بندد
اجل بیتاب میگردد که خود را بر نشان بندد
به صد دل از دم شمشیر نازش آرزو دارد
اجل تعویذ زخمی را که بر بازوی جان بندد
به کینم بر کمر شمشیر جرأت بست و حیرانم
[...]
گشاید از در میخانه هر در کاسمان بندد
مبادا در بروی هیچ کس پیر مغان بندد
بدشمن عهد یاری یار ما محکم چنان بندد
که نتواند بکوشش بگسلد با دوستان بندد
چه حاجت تیغ بندد بر میان کز شوق میمیرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.