تو چون پیمانِ عهدت می شکستی
چرا با ما نخستین عهد بستی
من از تو نَگسَلَم پیوند و الفت
اگرچه رشتهٔ جانم گسستی
سحرگاهان برون شد مست و مخمور
بدستی ساغر و خنجر بدستی
هزاران رستخیز و فتنه برخواست
بهرجا کان پری یکدم نشستی
بده ساقی دگر رَطلِ گرانم
که من مستم ز چشمِ مِی پرستی
بدو گفتم دهی کِی کام اسرار
بگفتا آن زمان کز خود بِرَستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: چرا وقتی عهد و پیمان را میشکنی، ابتدا با ما قول و قرار میگذاری؟
هوش مصنوعی: من هرگز از تو جدا نمیشوم و رابطهام را قطع نمیکنم، حتی اگر زندگیام به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: در صبح زود کسی با حالی مست و شاداب بیرون میآید. در یک دست خود جامی دارد و در دست دیگرش چاقویی است.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، هزاران دگرگونی و آشفتگی به وقوع پیوسته است، آنجا که یک پری به مدت کوتاهی قرار گرفت.
هوش مصنوعی: به من دوباره یک لیوان سنگین از شراب بده، چون من به خاطر عشق به شراب مست شدهام.
هوش مصنوعی: به او گفتم که کی به رازهای دلش اعتراف میکند. او پاسخ داد که زمانی این کار را خواهد کرد که از خود رها شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه سالِه، به جَشنَ انْدر نِشَستی،
چُو یک ساعتْ دِلَش بر غَم نَخَستی.
خائی گنده ترسا پرستی
در اسلام را بر خود ببستی
چه دست آویز داری اندر اسلام
زناری در میان آویز دستی
بمستی بر سر حمدان نشستی
[...]
شها چون پیل و فرزین شه پرستم
نه چون اسبست کارم رخپرستی
رهی آمد چو رخ پیشت پیاده
چو فرزین میرود اکنون ز مستی
چو نوشینباده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
توئی صاحب قران عین هستی
که بت با بتکده در هم شکستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.