گنجور

 
حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱ - وله ایضاً: ای ذات تو ز اغراض و صفات آمده پاک - کوتاه ز دامان تو دست ادراک

شمارهٔ ۲ - وله ایضاً: ای از تو بهر چمن بهر گل بوئی - هر چیزی را بیاد تو یاهوئی

شمارهٔ ۳ - وله ایضاً: برداشته‌ام دو دست از بهر دعا - ای شاه دو عالم بنگر سوی گدا

شمارهٔ ۴ - وله ایضاً: دلدار چو مغز است و جهان جمله چو پوست - ناید بنظر مرا بجز جلوهٔ دوست

شمارهٔ ۵ - وله ایضاً: ای حاجب ابروی تو هرابروئی - از روی تو آب روی هر دلجوئی

شمارهٔ ۶ - وله ایضاً: مائیم ز قید هر دو عالم رسته - جز عشق تو بر جمله در دل بسته

شمارهٔ ۷ - وله ایضاً: مائیم که آئینهٔ روی شاهیم - وز سر دل خود بخدا آگاهیم

شمارهٔ ۸ - وله ایضاً: با غیر علی کیم سرو برگ بود - جز نور علی نیست اگر درک بود

شمارهٔ ۹ - رباعی بلسان الحقیقة المحمدیه: عالم صفت حسن سراپای من است - افلاک وعناصر همه اعضای من است

شمارهٔ ۱۰ - و له ایضاً: لیکن نه سری که غیر پا پنداری - تا آنک آری بدین سخن انکاری

شمارهٔ ۱۱ - و له ایضاً: از فرقت آن سیمتن ماه جبین - شد همچو قلم جسم من ز ارحزین

شمارهٔ ۱۲ - رباعی فی حقیقة المحمدیه: ای صبح ازل طلعت روح افزایت - ای شعلهٔ جواله قد و بالایت

شمارهٔ ۱۳ - و له ایضاً: شهروزه شدی و شاه دوران بودی - بهروزه شدی لعل بدخشان بودی

شمارهٔ ۱۴ - و له ایضاً: یا من هو نورا عین ایقاظ - یا من هو روح انفس حفاظ

شمارهٔ ۱۵ - دوبیتی: ز عشقش سوز در هر سینه بینم - غمش را گنج هر گنجینه بینم