گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

ای آتش هوای تو در جان عالمی

در عهد تو ندیده کسی عیش خرمی

از حال من مپرس که دارم دلی ز هجر

چون زلف بیقرار پریشان و درهمی

عالم بهم زنی تو بیک چشم همزدن

لعل تو جان دهد چو مسیحا بیکدمی

گشتم جدا ز خاک دری کز هوای او

دارم دل پر آتشی و چشم پرنمی

دوشیزگان سبزه بصحرا برون شدند

آخر برون خرام و برون کن ز دل غمی

تا نکته ز سر میانت بیان کند

اسرار کو بکورودازبهر محرمی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode