دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش
غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش
در همه جا با همه دیده بدلدار دوز
از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش
سینه بجار غمش تا بتوان میخراش
بهر گل عارضش تا بتوان میخروش
جز ره مهرش مپوی غیر حدیثش مگوی
شارع میخانه جوی سبحه بساغر فروش
تاز تو باشد اثر نبود از آنت خبر
نیست در این ره بتردشمنی از عقل و هوش
بر سر کوی فنا سرخوش و رندانه رو
قفل خموشی بلب وزتف جان دل بجوش
نقد بلا کآورند بر سر بازار عشق
گر بستانند خیز جنس دل و جان فروش
بر در پیر مغان باش کمین بنده ای
دست ادب بر میان حلقهٔ فرمان بگوش
غاشیهٔ دولتش خیل ملایک کشند
هرکه بجان میکشد بار دلی را بدوش
مشرب رندی کجا مرتبهٔ زهد کو
طعن برندان مزن زاهد خودبین خموش
چون ز نکوجز نکو ناید و یک بیش نیست
هیچ نکوهش مکن دیدهٔ بد بین بپوش
بندهٔ احرار شو طالب دیدار شو
واقف اسرار شو پند وی از جان نیوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش
مستی امروز من نیست چو مستی دوش
مینکنی باورم کاسه بگیر و بنوش
غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب
گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش
عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون
[...]
باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش
بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش
تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن
باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش
بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ
[...]
نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش
مدعیی جوش می، دید بپیچید سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش
رند خراباتیش، داد شرابی گران
[...]
مهر لب هزره گو پرده آهستگی است
پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش
برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت
هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش
رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.