بدیدم آنچه در هجر جمالش
خداوندا نبیند کس مثالش
به کنج خلوت هجران شب و روز
تسلی میدهم دل با خیالش
بود دوزخ زهجرانش کفایت
بود فردوس رمزی از وصالش
حرام است از چه قتل بی گناهان
بشرع عاشقی کرده حلالش
زمی ساقی بما دردی ببخشای
نیم گر درخور صاف زلالش
مگر مه شد مقابل با تو کافتاد
کلف بر چهره او را ز انفعالش
خرابم کرد اگر چشمش نگهدار
خداوند از آسیب و زوالش
نمیپرسی که مرغی بود ما را
گرفتار قفس چونست حالش
بهشت آندم بهشت از دست اسرار
که دید آدم فریب آن دانه خالش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلتنگی و غربت خود سخن میگوید و در انتظار خبری از محبوبش است که به سفر رفته. او آرزو میکند که با رفتن به میکدهها، شاید بتواند از حال محبوبش آگاه شود. شاعر از صبا (هوا) میخواهد تا در مورد زلفهای چین خورده محبوبش بپرسد و امید دارد که مهربانی و یاد محبوب در دعاهای سحرگاه به او برسد. اشکهایش به خاطر انتظار و longing برای بازگشت محبوبش پیوسته روان است و او حتی برای فهمیدن اسرار دل خود، نذر کرده است. به طور کلی، این شعر تصویرگر حس انتظار و عاشقانههای عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: من آنچه را که در دوری و فراق زیباییاش مشاهده کردم، ای خداوند، کسی نمیتواند مانند آن را ببیند.
هوش مصنوعی: در تنهایی و دوری از معشوق، شب و روز به خودم آرامش میبخشم و دل را با یاد او تسکین میدهم.
هوش مصنوعی: فراق و جدایی او آنقدر عذابآور است که حتی جهنم هم برایم کافی به نظر میرسد، از طرفی بهشت فقط یک راز و نشانه از نزدیکیاش به حساب میآید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در عشق، احساسی که به قلب انسانها مربوط است، انجام کارهایی که به آسیب رساندن به دیگران منجر شود، نمیتواند توجیهپذیر باشد. عشق حقیقی با بیگناهی و محبت همراه است و نباید به رفتارهایی منجر شود که موجب زخم یا درد به دیگران شود. در اصل، عشق باید به سوژهای مثبت تبدیل شود و هرگونه ظلم و بیعدالتی را نفی کند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگر قرار است نوشیدنی بدهی، نیکوست که کمی از دردی که در دل داریم را هم فراموش کنیم، پس مایهات باید خالص و زلال باشد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است ماه به خاطر تو از جایش افتاده باشد، که اینگونه بر چهرهاش سایهاش افتاده است؟
هوش مصنوعی: اگر چشم او باعث ویرانی من شده، امیدوارم خداوند او را از آسیب و نابودی حفظ کند.
هوش مصنوعی: تو هیچ نمیپرسی که چه مرغان در قفس به سر میبرند و حالشان چگونه است.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، مانند بهشتی بود که آدم در اثر دانشی که به دست آورده بود، به اشتباه دانهای را که از آن پرهیز شده بود، دید و فریب آن را خورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگفتم شعر جز در وصف حالش
بگفتم آنچه دیدم از فعالش
به چشم شاهْ شیرین کن جمالش
که خود بر نام شیرین است فالش
شده آتش طلب گار جلالش
دمادم محو گشسته ازوصالش
کسی کز عشق کس باشد خیالش
شود همسر به کابین حلالش
و گر خونت همی ریزد جمالش
چو یار آید ز در میکن حلالش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.