گنجور

 
اسیری لاهیجی

روز فراق اگر ز قیامت علامت است

روزی که یار روی نماید قیامت است

یکدم لقا ز دولت دنیا مرا به است

دیدن جمال دوست عجایب سعادت است

زاهد بهشت جوید و عاشق لقای یار

باهریک این نصیب ز قسمت حوالت است

خوبان ماه رو که دل از عاشقان برند

حسن همه ز مصحف روی تو آیت است

برتر ز هر دو کون دلم را مقامهاست

حالات عاشقان تو یارب چه حالت است

زاهداگر چه عاشق حور و بهشت شد

ما را بعشق روی تو زآنهافراغت است

ما جان و دل بروی تو ایثار کرده ایم

از روی تو هنوز ازینم خجالت است

واقف نگشت کس ز کماهی سر عشق

اسرار عشق را نه بدایت نه غایت است

مفتی اسیریا بفتاوای ذوق عشق

با تو اگر نزاع کند از جهالت است