گنجور

 
اسیری لاهیجی

تا جان ماست مونس خیل خیال تو

بودم همیشه مست شراب وصال تو

کردیم پاک آینه دل ز زنگ غیر

تا رو در آینه بنماید جمال تو

رخسار تو بحسن و جمالست بی نظیر

در هر دو کون نیست بخوبی مثال تو

هرگز کمال حسن ترا کس بیان نکرد

زیرا بشرح و وصف نیاید کمال تو

تا جان عاشقان بفریبد بغنج و ناز

هردم بعشوه دگر آید خیال تو

تو مهر نوربخشی و ذرات سایه اند

از نورتست روشن و تابان ظلال تو

مطلوب جان تست اسیری جمال یار

این وایه بود موجب جاه و جلال تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ادیب صابر

آراسته است روی جمال از جمال تو

بر بسته باد چشم کمال از جلال تو

مولانا

ای دیده من جمال خود اندر جمال تو

آیینه گشته‌ام همه بهر خیال تو

و این طرفه‌تر که چشم نخسپد ز شوق تو

گرمابه رفته هر سحری از وصال تو

خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

ای ماه آسمان لطافت جمال تو

ترسم همیشه بر تو ز عین الکمال تو

همچون سواد چشم و سوید ای دل مرا

نور و سرور دیده و دل داد خال تو

از بسکه با تو راست دلم گر چه کج بود

[...]

حافظ

ای آفتاب آینه دار جمال تو

مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

کـ‌این گوشه نیست درخور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

[...]

جامی

زینسان که خو گرفت دلم با وصال تو

وای من آن زمان که نبینم جمال تو

مردم ز فرقت تو کجا رفت آنکه من

هر لحظه دیدمی رخ فرخنده فال تو

بینم جهان به روی تو روی تو گوییا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه