تا جان ماست مونس خیل خیال تو
بودم همیشه مست شراب وصال تو
کردیم پاک آینه دل ز زنگ غیر
تا رو در آینه بنماید جمال تو
رخسار تو بحسن و جمالست بی نظیر
در هر دو کون نیست بخوبی مثال تو
هرگز کمال حسن ترا کس بیان نکرد
زیرا بشرح و وصف نیاید کمال تو
تا جان عاشقان بفریبد بغنج و ناز
هردم بعشوه دگر آید خیال تو
تو مهر نوربخشی و ذرات سایه اند
از نورتست روشن و تابان ظلال تو
مطلوب جان تست اسیری جمال یار
این وایه بود موجب جاه و جلال تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و بیانگر عشق عمیق شاعر به اوست. شاعر اظهار میکند که همیشه در خیال و عشق معشوق غرق بوده و برای نشان دادن جمال او، دل خود را از زنگارهای غیر پاک کرده است. وی به بینظیر بودن زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند کمال زیبایی او را به کلام درآورد، زیرا وصف او فراتر از تصور و بیان است. شاعر همچنین به نوری که معشوق به زندگیاش میبخشد و تاثیر آن بر روی عالم اشاره میکند و در نهایت، عشق به معشوق را به عنوان مقدمهای برای جلال و شکوه او معرفی میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در بدن دارم، تنها همدم و یار من خیالات تو بوده و همیشه به خاطر وصال تو در حال خوشی و محبوبی هستم.
هوش مصنوعی: دل خود را از آلودگیها و تأثیرات دیگران پاک کردیم تا بتوانیم زیبایی تو را در آینه دلمان ببینیم.
هوش مصنوعی: چهرهات در زیبایی و جذابیت بینظیر است و در هیچ یک از دو جهان نمیتوان معادلی برای زیبایی تو یافت.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته زیبایی و کمال تو را توصیف کند، زیرا هیچ توضیح و توصیفی نمیتواند به اندازه کمال تو باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان عاشقان فریب میخورد، هر لحظه با ناز و عشوهگری جدید، یاد تو در ذهن میآید.
هوش مصنوعی: تو منبع نور و گرمایی، و سایههای موجود از پرتو تو روشن و درخشان هستند.
هوش مصنوعی: محبوب واقعی تو، زیبایی یار است و این اسارت در عشق او، باعث عظمت و شکوه تو خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آراسته است روی جمال از جمال تو
بر بسته باد چشم کمال از جلال تو
ای دیده من جمال خود اندر جمال تو
آیینه گشتهام همه بهر خیال تو
و این طرفهتر که چشم نخسپد ز شوق تو
گرمابه رفته هر سحری از وصال تو
خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی
[...]
ای ماه آسمان لطافت جمال تو
ترسم همیشه بر تو ز عین الکمال تو
همچون سواد چشم و سوید ای دل مرا
نور و سرور دیده و دل داد خال تو
از بسکه با تو راست دلم گر چه کج بود
[...]
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کـاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
[...]
زینسان که خو گرفت دلم با وصال تو
وای من آن زمان که نبینم جمال تو
مردم ز فرقت تو کجا رفت آنکه من
هر لحظه دیدمی رخ فرخنده فال تو
بینم جهان به روی تو روی تو گوییا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.