گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

هر زمان نوعی بچشم اهل حال

می نماید حسن روی تو جمال

حسن رویت را ز مرآت جهان

زاهد ار دیدی نبودی در ضلال

دیده اهل بصیرت دیده است

حسن رخسار تو در حد کمال

تا رباید جان و دل از عاشقان

هر نفس نوعی کند غنج و دلال

گر هوای وصل معشوقت بود

از جفا و جور هجرانش منال

در طریق اهل عرفان ای فقیه

حال می باید چه جای قیل و قال

کرد جانم طی بیابان فراق

تا شدم آسوده در ملک وصال

حالیا رندیم و مست جام شوق

تا چه خواهد بود کارم را مآل

تا توئی با تو اسیری مانده است

کی ببزم وصل او یابی مجال