ز شوقت جمله عالم بیقرارند
همه مشتاق دیدار نگارند
همه مست می شوق آنچنانند
که بی تو نه قرار و صبر دارند
ملایک از می دیدار مستند
زمین و آسمان حیران یارند
همه مست ازمی وصلند بیخود
ولی با خود ز هجران در خمارند
چنان در نور روی یار محواند
که خود را او و او را خود شمارند
حریم خانه دل جز خیالت
چه محرومان که محرم می گذارند
اسیری عاشقان مست دیدار
ز لذات دو عالم یاد نارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گروهی را که عزّ و جاه دارند
به دست خواری و سختی سپارند
هژبرانی که شیران شکارند
به پای خود پیام خود گذارند
همه از عشقِ تو حیران و زارند
بجز تو در همه عالم ندارند
بزرگان چشم و دل در انتظارند
عزیزان وقت و ساعت میشمارند
غلامان در و گوهر میفشانند
کنیزان دست و ساعد مینگارند
ملک خان و میاق و بدر و ترخان
[...]
دو همدم را کز آن مهری که دارند
دمی از هم جدا بودن نیارند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.