ای طلعت تو مطلع انوار سعادات
خورشید جمال تو عیان از همه ذرات
حسن همه خوبان شده آیات جمالت
ای مصحف رخسار تو مجموعه آیات
در هر چه نظر میکنم از روی حقیقت
منظور توئی غیر تو وهم است و خیالات
عارف که بود مست مدام از می توحید
شد بیخبر از تفرقه حال و مقامات
خواهی که شوی ز اهل یقین کشف طلب کن
تا چند روی در پی اخبار و روایات
چون مرتبه عشق شود منزل سالک
وارست ز قید خرد و رسم و ز عادات
میخواره و زاهد چو اسیری نتوان یافت
در صومعه و میکده و دیر و خرابات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بیخبر از حالت رندان خرابات
زین می نچشیدی که شدی سوی مناجات
گر نوش کنی جرعه زین جام مصفا
آنگاه شوی صوفی صافی ز کدورات
تا چند خوری غصه باغ و رز وانگور
[...]
جز عشق که اشرف بود از جمله کمالات
دیگر بکمالی نتوان کرد مباهات
جویم بدعا چندت و خوانم بمناجات
من ذره تو خورشید من و وصل تو هیهات
ماجمله بتو قایم و تو قایم با لذات
[...]
ای گشته صفاتت بجهان آیینه ذات
ذات تو بود مهر و صفاتت همه ذرات
چون مشعله خور که شد از ذره فروزان
ما راست فروزان ز صفت شعشعه ذات
تا رایت عشق تو نگردید نمایان
[...]
پایان شب هجر تو خواهم پی حاجات
هر گه که بر آرم به فلک دست مناجات
گفتی که به خواب تو بیایم شب هجران
در دیده ی من خواب و شب هجر تو هیهات
هم جان دهد و هم بستاند لبت آری
[...]
ای طلعت محبوب ازل را زتو مرآت
من باز بگیرم نظر از روی تو هیهات
مشهود چو شد روی تو در چشم یقینم
از لوح دل و دیده بشوئیم خیالات
تا نور تو در طور دلم کرد تجلی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.