گر بختا و چین برد باد شمیم موی تو
نافه بناف آهوان خون کند آرزوی تو
تا که بار مغان برد باد بباغ بوی تو
هر سحر از شرف نهد پای بخاک کوی تو
خامه زرشک بشکند در کف نقشبند چین
گر بنمایدش کسی نسخه روی و موی تو
بگذرد ارز کوی تو از پس مرگ بنگرم
گیرد زندگی زسر قالب من زبوی تو
بلبل اگر حدیث گل گوید در بهار و بس
گشت تمام عمر من صرف بگفتگوی تو
روی ترش مکن که من دانمت آنشکر لبی
چاشنی سخن کند چاره تند خوی تو
سوی بهشت و حور او میل نمیکند دیگر
هر که چو من ببرد ره حور وشا بسوی تو
هر دم آشفته ام کند طره و زلف دلبری
لیک نه آن چنانکه شد شیفته دل زموی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو
در ششدره حیرت، خورشید زروی تو
از حسن گه جانها، ما را چه نشان پرسی
اینک خط و خال او، اینک خم موی تو
ز اندیشه جان و دل در کوکبه حسنت
[...]
نیست گشاده چشم من جز به خیال روی تو
بسته کس نشد دلم جز به شکنج موی تو
هر سحری چو بیدلان آیم و بر تو بنگرم
از پی آنکه شد مرا فال خجسته روی تو
پیش من آ که ساعتی با تو مگر دمی زنم
[...]
ای چراغ دیده ی جان روی تو
حلقه ی سودای دل گیسوی تو
صد شکن بر زنگبار انداخته
سنبل زنگی وش هندوی تو
مهره با هاروت بابل باخته
[...]
گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو
باد مرا بدین گنه روی سیه چو موی تو
بود دلم ز غصه خون شوق تو برد ازو سکون
همدم اشک لاله گون روی نهاد سوی تو
گه به من گدا خوشی گاه ز من جدا خوشی
[...]
ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو
ولی بی اختیارم شوق می آرد بسوی تو
اگر مهر تو و بخت من بد روز این باشد
ز دنیا بایدم رفتن بداغ آرزوی تو
ندارم طاقت نادیدنت هرچند میدانم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.