به آن امید که مطلب بر او شود روشن
شبان طور رود سوی وادی ایمن
به دست حسن بتان نیست غیر باد به دستت
که خوشه چین نبرد دانه ای از آن خرمن
زعجز و لابه به عاشق در او اثر نکند
که هست با تن سیمین دل بتان آهن
بعشق و رندی و مستی سمر شدم چکنم
نه زاهدم که بپوشم لباس شید بتن
بدست غیر مده لعل لب زبوالهوسی
نگین جم چکنی زیب دست اهریمن
مکن تو دست بگردن رقیب را زنهار
که خون عاشق مسکین بگیردت دامن
گمان مکن که گذاریم دامنت از دست
اگر تو دست فشانی و برکشی دامن
تو غنچه لب چه بزه کرده ای خدنگ نظر
چو گل شهید تو پوشد زخون خویش کفن
یاد زلف تو آشفته شب بود افزون
که شب غریب بود بیشتر بیاد وطن
بخبث نفس گنه کار من شکی نبود
بآب مدح علی لیک شسته ام سروتن
مگر که نافه چینم زخامه میریزد
که بوی مشک شنیدند مردمم ز سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.