گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

دلا به راه سحرگاه شمع روشن کن

درآ بخانه تار و بخویش شیون کن

بیاد آر که جز معصیت نکردی هیچ

شماره گنه خویشتن معین کن

هزار توبه شکستی بآرزو دادی

بیا و روی از این پس زروی و آهن کن

تو را عمل به پشیزی نمیخرد چون کس

پی ذخیره درآ اشک را بدامن کن

نسیم آه سحر میبرد خس عصیان

برآر آهی و این خار زار گلشن کن

برای جلوه حق اندرآ بطور دعا

درآ بسجده و خود را شبان ایمن کن

بجز خلوص عقیدت مبر در آن بازار

پی خریدن یوسف زری معین کن

خلوص نیت تو چیست حب آل رسول

بیا و برد در صدق و صفا نشیمن کن

بپیچ روی زهر باب و قطع کن امید

بصد امید بخاک نجف تو مسکن کن

اگر زفقر الهی زنی دم ای درویش

بیا و کسوت مهر علی تو بر تن کن

بگوی مدح علی روز و شب تو آشفته

جهان تمام پر از مشک و عود و لادن کن