دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان
چو بجان خرید دردت ندهد ز دست آسان
دل و جان بیدلانرا نکند قبول ورنه
همه دم در آرزویم که کنم فدای جانان
ز جفای عشق بینم سرو پای عاشقان گم
سرو کار عشق بازان عجب ار شود بسامان
بطریق عشق رفتن نتوان بپای هستی
قدمی ز نیستی نه که رسید ره بپایان
هله نیست عشق بازی، شود، ارتو پاکبازی
که رود بعشق بازی دل و جان پاکبازان
ز جفات عاشقانرا ز دو دیده خون روانست
نکنی بچشم رحمت نظری بدوستداران
بشب سیاه زلفت نکند اسیری ره گم
که ز زیر زلف بیند رخ تو چو ماه تابان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و دردهای عاشقانه پرداخته است. شاعر از شوق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید و میگوید که دلش از درد عشق نمیتواند به راحتی آرام گیرد. او به عشق و فراق اشاره میکند و نشان میدهد که عشق، با تمام سختیها و دردها، مسیر برای رسیدن به معشوق است. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر عاشقان میگوید و به ناامیدیها و احساسات عمیق عاشقانه خود اشاره میکند. در نهایت، او بر این باور است که عشق، با وجود تمام مشکلات و رنجها، همیشه باشکوه و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: دل من از خوشحالی ناشی از درد تو، نمیتواند آرزوی درمانی داشته باشد، زیرا وقتی درد تو به جانم نشسته است، دیگر به راحتی نمیتوانم آن را رها کنم.
هوش مصنوعی: دل و جان افرادی که عاشق و بیدل هستند، هیچگاه پذیرفته نمیشود. اما من همیشه آرزو دارم که جانم را فدای معشوقم کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر بیمهری عشق، نمیتوانم عاشقان را به خوبی ببینم و به سختی میتوانم کارهای عشق بازان را درک کنم، جالب است اگر همه چیز مرتب و منظم شود.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق نمیتوان با وجودی کامل قدم برداشت، زیرا هر قدمی که برداشته میشود، از نیستی سرچشمه میگیرد و در نهایت به هدف نهایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: اینجا صحبت از عشق و پاکی است. عشق، بازی و به وضوح از دل و جان انسانهای پاکباز نشات میگیرد. برای به دست آوردن عشق واقعی، باید از تمام قوا و احساسات خود استفاده کرد و در این راه، خلوص نیت اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: از خشونت و سردی عاشقان، اشکها از چشمان آنها جاری است. برای یاران واقعیات با چشم رحمت ننگر.
هوش مصنوعی: در شب تاریک زلفهای تو، کسی در مسیر خود گم نمیشود، زیرا با دیدن چهرهات که مانند ماه درخشان است، راه را پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خبری دهید جان را، که ز دوست چیست فرمان؟
چه کنم؟ چه چاره سازم؟ چه دوا کنم؟ چه درمان؟
غم عشق سرکش آمد، دل و جان مشوش آمد
بمثال آتش آمد، بمیان خرمن جان
تو بشاهد معانی، بنگر، اگر توانی
[...]
نسزد به باد دادن خم زلف عنبرافشان
به خطا چه میپسندی که عبیر گردد ارزان
بسپهر بزم مستان بنگر بجام و ساقی
که گرفته با هلالی مهی آفتاب رخشان
سحرش خمار دارد دل و جان فکار دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.