چند با چشمه خور روی تو نتوان دیدن
چند قانع شوم از وصل بهجران دیدن
از نظر غایبی ولیک توان چون خورشید
از تو در هر سر کو نور فراوان دیدن
توئی آن بی سر و سامان که مکانت نبود
شایدت سوی چو من بی سر و سامان دیدن
رشک دارم بصبا گرچه شدت محرم راز
غیر را گرد در و بام تو نتوان دیدن
گل رخسار تو میباید آن قد ورنه
گو چه خیزد زگل سرو خرامان دیدن
با خم طره اش و آن لب نوشین ای خضر
فارغ از ظلمتم و چشمه حیوان دیدن
نه از آن غبغب سیمین و شکنج خم زلف
گوی سیمین نتوان در خم چوگان دیدن
باغبانا چو دهد دست خط و چهره دوست
تابکی در چمن لاله و ریحان دیدن
چند در بند تن ای دل شده ای خون زفراق
کار آسان شده جان دادن جانان دیدن
گفتمش زلف تو در خواب بدست آمد دوش
گفت آشفته بس این خواب پریشان دیدن
لابه کردم که نکوتر کن از این تعبیری
رفع اشکال کنم شایدت آسان دیدن
گفت آری بوصالم رسی آندم که توان
خویشتن را بدرشاه خراسان دیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و احساسات عمیق خود را از عشق و جدایی بیان میکند. او میگوید که گرچه معشوق اش از نظر غایب است، اما نورش در همه جا مشهود است. شاعر به وجود عدم ثبات در زندگی خود اشاره کرده و از اینکه نمیتواند به راحتی معشوقش را ببیند، ابراز نارضایتی میکند. همچنین او دربارهٔ زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق صحبت میکند و حسرت میخورد که در غیاب او، زیباییها دیگران را نمیتواند ببیند. در نهایت، شاعر به سرنوشتی اشاره میکند که ممکن است در آن لحظهای به وصال معشوق برسد و این امید را در دل میپروراند.
هوش مصنوعی: هرچند که با چشمان زیبای تو نمیتوانم به خوبی دیدار کنم، اما من از دوری تو راضی نمیشوم و نمیتوانم به دیدن فقط اشتیاق به وصال بسنده کنم.
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر دوری، اما توانایی تو مانند خورشید است که در هر گوشهای میتوان نور و روشنیات را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در حالی بینظم و ترتیب به سر میبری که به خاطر او مکان و جایگاهی برایت نیست؛ شاید تو هم مانند من، در پی دیدن کسی بیسر و سامان هستی.
هوش مصنوعی: من به نسیم صبحگاهی حسادت میکنم، هرچند که شدت محبت و رازدار بودن او اجازه نمیدهد کسی غیر از من به در و بام تو نزدیک شود و تو را ببیند.
هوش مصنوعی: برای زیبایی و جذابیت چهرهات، باید قد بلندی داشته باشی، وگرنه چه نیازی است به تماشای گل و سرو خرامان.
هوش مصنوعی: با خم مویش و لب شیرینش، ای خضر، من از تاریکیها رهایی یافتهام و به چشمه زندگی دست یافتهام.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بر این موضوع اشاره دارد که زیباییهای ظاهری و ویژگیهای جذاب ظاهری نمیتوانند نشاندهنده حقیقت یا عمق یک شخص باشند. غبغب و زلفهای زیبا نماد ویژگیهای ظاهری هستند که در یک میدان بازی (چوگان) نمیتوان آنها را درک کرد و ارزش آنها در چنین شرایطی کمتر مشخص میشود. در واقع، این بیان میخواهد به ما یادآوری کند که در زندگی واقعی، آنچه مهم است، عمق شخصیت و طرز تفکر فرد میباشد، نه فقط زیباییهای ظاهری.
هوش مصنوعی: وقتی باغبان نامهای از معشوق را دریافت کند و چهره او را ببیند، دوست دارد تا در گلزار، لاله و ریحان را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: ای دل، در دل این همه عذاب جسمی گرفتار شدهای، و این درد از جدایی مهربان تو باعث شده که مردن برایت آسانتر به نظر برسد، چون دیدن معشوقهات را میخواهی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که دیشب در خواب زلف زیبایت را دیدم، او در پاسخ گفت که دیگر از این خوابهای آشفته و بینظم صحبت نکن.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از کسی میخواهد که بهتر از این توجیح کند و به نوعی میخواهد ایرادهای خود را برطرف کند. او امیدوار است که این کار برایش راحتتر باشد.
هوش مصنوعی: گفت که بله، میرسد زمانی که من بتوانم خودم را در دربار پادشاه خراسان ببینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
[...]
من و دزدیده در آن چاک گریبان دیدن
جلوه یوسفی از رخنه زندان دیدن
رمزی از بوالعجبی های نظربازان است
طبل رسوا زدن و شیوه پنهان دیدن
بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
[...]
گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
صورت جان ز چه در روی تو نتوان دیدن
من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست
روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن
زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود
[...]
ای که داری هوس طلعت جانان دیدن
نیست باشد شدنت وانگهش آسان دیدن
آن جمالی که فروغش کمر کوه شکست
کی توان از نظر موسی عمران دیدن
نشود تا دلت از قید علایق آزاد
[...]
میشد از طَرة او کام دل آسان دیدن
میتوانستی اگر خواب پریشان دیدن
ما گذشتیم ز فکر سر و سامان چه کنیم
نتوان زلف ترا بی سرو سامان دیدن!
زدهای دستة گل بر سرو داغم چه کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.