مطرب چه پرده زد که زپرده برآمدیم
چون شمع بهر دادن جان باسر آمدیم
رندان وزاهدان بهم آمیخته زوجد
بی پا و سر تمام زیکدر درآمدیم
در آب آتشین می عشق جمله غرق
گوئی سمندریم که در آذر آمدیم
ما از نوای عشق و می شوق سرخوشیم
در وجد نه زساز و می و مزمر آمدیم
تا ارتفاع از قدح و می گرفته ایم
حاکم بچار ما در و هفت اختر آمدیم
ما را شکر دهد زنی خامه شعر تر
در این چمن چو بید اگر بی بر آمدیم
آشفته است و وجدی و هم مشربان خاص
با یک زبان به مدحت حیدر درآمدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقش مراد اگر چه نشد دستگیر ما
بیرون به زور همت ازین ششدر آمدیم
مردم همان ز سایه ما فیض می برند
مانند سرو و بید اگر بی بر آمدیم
از زهر سبز شد قلم استخوان ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.