برآ زجامه نیل ای نگار سیم اندام
که شد مهی که در او بود جشن و عیش حرام
بود ربیع نخستین و ماه عیش و طرب
بپوش جامه گلگون بدور افکن جام
غزل سرای و نواسنج و بذله گوی و بچم
بسوز عود و بزن رود و باده می آشام
می مغانه چه حاجت که خانگی است شراب
بیار از آن لب و چشمم تو شکر و بادام
بنوش باده و سرخوش شو و برآی برقص
که سرو و ماه بمانند از قعود وقیام
بخوان مدیح علی از زبان آشفته
که تا کنم در مکنون تو را نثار کلام
صله اگر طلبد از تو طبع مدح گذار
ببوسه زآن دهنش ساز شاد و شیرین کام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای بهار و خوشیهای زندگی سخن میگوید. او از محبوب خود میخواهد که لباس زیبایی به تن کند و جشن و شادی برپا کند. بهار و ماه فرح و نشاط فرا رسیده است و او دعوت به شادی و میگساری میکند. شاعر تأکید دارد که نیازی به شراب خانگی نیست و میخواهد از زیبایی و لذتهای زندگی بهرهبرداری کند. با دعوت به رقص و نوشیدن، شاعر دوستش را به جشن و شادی ترغیب میکند و در پایان، از زیبایی کلام خود و مدح محبوب سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای نگار خوشاندام، با دامن نیلیات بیرون بیا، چرا که آن ماهی که در آن جشن و سرور ممنوع بود، ظاهر شد.
هوش مصنوعی: در بهار نخستین و در ماه شادی و خوشی، لباس گلگون پوشیده و جام را دور بینداز.
هوش مصنوعی: ای شاعر و موزیسین و شوخطبع، بیفزار عود را بسوزان و نغمهها را بنواز و شراب بنوش.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این اشاره میکند که نیازی به می و شراب از میخانه نیست، زیرا به نظر او، شراب واقعی از زیبایی و لبان معشوقهاش به دست میآید. او میگوید که این زیبایی مانند شکر و بادام است که بهشتی و خوشمزه است. به عبارت دیگر، عشق و زیبایی محبوبش برای او همچون شرابی لذیذ و خوشایند است.
هوش مصنوعی: شراب بنوش و شاد باش و برخیز و برقص؛ چرا که مانند سرو و ماه، نشستن و ایستادن تو را زیباتر میکند.
هوش مصنوعی: بخوان مدح و ستایش علی را از زبانی که پریشان است، تا بتوانم کلمات خود را در دل تو نثار کنم.
هوش مصنوعی: اگر از تو درخواست صله و رابطه باشد، طبع تو را مدح کن و ببوس. از این طریق، لبخند و شادکامی را در کام او به وجود بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.