مقبول میفروش گر افتاد خدمتم
شاید ملک زند بفلک کوس دولتم
خضر خطت چو راهنما شد بر آن دهان
از دل ببرد وحشت ظلمات حیرتم
آلوده بود خاطرم از لوث کیدوشید
پیر مغان بشست بدریای رحمتم
مفطور جام می نه امروزم ای حکیم
کز می سرشته اند زآغاز فطرتم
من خود بطیب نفس نیم طالب لبت
کامد معاش تنگ زدیوان قسمتم
دیدم که شمع محفل بیگانگان شدی
از فرق سوخت تا بقدم نار غیرتم
تیر دعا نهفته ام اندر کمان بسی
اندر کمین نشسته مهیای فرصتم
من آشنای دیرم رندان پاک باز
چون میروم بکعبه گرفتار غربتم
آشفته راست دادن جان آرزوی دل
در خاک کویت ار بدهد مرگ مهلتم
هر چند ذره ام ننشینم مگر بمهر
از یمن عشق دوست بلند است همتم
عمریست کز سگان تو دارم خط قبول
ای دست حق مران تو خدا را زحضرتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم
زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست
بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم
هرچند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت
[...]
من شاهباز زاده شاه شریعتم
از بهر صید طایر قدس حقیقتم
طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس
عنقای برج عزت و شاه شریعتم
لاهوتیم که هم بر ناسوت گشتهام
[...]
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
[...]
مولای من بیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زانجا که فیض عام سعادت فروغ تست
بیرون شدن نمای ز ظُلمات حیرتم
هرچند غرق بحر گناهم ز صد جهت
[...]
شکر خدا که باز به امداد همّتم
جا داده عشق بر سر کوی ملامتم
پیغمبرم به شرع محبّت، به کتف من
باشد نشان سنگ تو مهر نبوّتم
اظهار شکوه از ستم دوست کافریست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.