کاروان گم کرده امشب زاشک مجنون پی در آب
ترسم ای لیلی کزین طوفان شود گم حی در آب
عکس جام و ساقی و می شد عیان در آب صاف
میتوانی جست ای مخمور مفلس پی در آب
برق آه نائی اندر نیستان افتاد دوش
زآتش پنهان او ترسم بسوزد نی در آب
دفتر پرهیز خود شستم زآب میکده
گشت آن طومارسی ساله بیکدم طی در آب
بحر عشق است و ندارد هیچ پایان و کنار
تا تواند گو براند نوح کشتی هی در آب
خون دلرا دیده خورد وزو سراغی کردیار
این دل سرگشته را گم گشت آخر پی در آب
زاشک و آه خود کناری کن دمی آسوده باش
تابکی در آتشی آشفته و تا کی در آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عاشقانه و دلتنگیهای خود اشاره میکند. او از گم شدن کاروانی در طوفان و هراس از گم شدن محبوب خود در آب سخن میگوید. تصاویر زیبایی از عشق و میخواری ارائه میدهد و به دردی که از دل شکستهاش میکشد، اشاره میکند. شاعر میگوید که زندگی مانند دریایی از عشق است که پایانی ندارد و او در جستجوی آرامش است، اما نمیتواند از درد و دوری محبوب خود رهایی یابد. در نهایت، این احساس ناامیدی و تنش را به تصویر میکشد و از خود میپرسد که تا کی باید در این آتش و آب بسوزد.
هوش مصنوعی: امشب کاروانی که گمشدهام، به خاطر اشکهای مجنون، در آب راه میروم و میترسم ای لیلی که در این طوفان ممکن است نشانی از تو گم شود.
هوش مصنوعی: در آب زلال، تصویر جام و ساقی و شراب به روشنی مشخص است. میتوانی در این آب جستجو کنی، ای کسی که مست و بیپول هستی.
هوش مصنوعی: شعری بیانگر نگرانی است که صدای دلنواز نی در میان نیستان به گوش رسید و احساساتی عمیق و پنهان را بیدار کرد. این صدا در دل آتش وجودش نهفته است و ترس از این دارد که نی به دست آب آسیب ببیند و بسوزد.
هوش مصنوعی: در دفتر پرهیز و خودداریام، با آب میخانه شستشو دادم و آن طومار چندین سالهای که در آن نوشته شده بود، اکنون در آب ناپدید شده است.
هوش مصنوعی: عشق مانند دریایی است که نه انتهایی دارد و نه ساحلی. فقط نوح میتواند کشتیاش را در این آب بیکران براند.
هوش مصنوعی: دل به شدت درد میکشد و غم وجودش را فراگرفته است. با دیدن این حال و احوال، دیگر امیدی ندارد و به دنبال یار و همراه خود میگردد، اما در نهایت به درون خود مینگرد و غرق در افکارش میشود.
هوش مصنوعی: از اشک و غم خود لحظهای دست بردار و چندی آرامش داشته باش، زیرا که تا کی میخواهی در آتش ناراحتی بسوزی و تا کی میخواهی در آب غم غوطهور باشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گم کنم در راه حی از گریه گفتم پی در آب
چشم تا برهم زدم یکباره گم شد حی در آب
محمل از رفتار ماند، ای آه مشعل بر فروز
تا ببینم ناقه از اشک که دارد پی در آب
دور کن دور از دلم دست آستین از دیده ام
[...]
جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب
ماهیان را کرد بریان عکس روی وی درآب
در دل وچشم من از یاد میان وقد او
کرده موئی جا در آتش رسته گوئی نی در آب
در دهانم آب شد لعل لب دلبر بلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.