گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مکن ملامت دل کاو بخالت از ره رفت

که مرغ زیرک از این دانه اوفتد در دام

بعقل ره نبرد سوی خیمه لیلی

خوشا کسی که بدیوانگی برآرد نام

عجب مدار که خاصان زعشق تو سوزند

که همچو شمع تو بی پرده ای بمحفل عام

مریض عشق نخسبد از آن که چشمانت

بگویدش عجبا للعلیل کیف ینام

من و طواف حریم وصال تو حاشا

که ریخت بال در این راه طایر اوهام

اگر چه دفتر آشفته شد سیه چه عجب

که دود آتش عشقت برآمد از اقلام

سیاه نامه من آن زمان سپید شود

که شویمش بمی عشق ساقی ایام

امام عصر و ولی خدا و حجت حق

که بهر مصلحتش ذوالفقار شد به نیام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
کسایی

سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای

چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام

همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر

بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام

عنصری

امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام

بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام

بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز

امین ملت و ملت بدو گرفته نظام

سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند

[...]

فرخی سیستانی

بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام

بر من آمد وقت سپیده دم به سلام

درست گفتی کز عارضش برآمده بود

گه فرو شدن تیره شب سپیده بام

ز عود هندی پوشیده بر بلور زره

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه