وقتی زفراق رنجه بودم
صبر دل خسته آزمودم
دیدم سر عاشقان کنی گوی
منهم بهوس سری نمودم
خوش آنکه بکار زار عشقت
چوگان تو همچو گو ربودم
از شور لب تو تلخ کامم
وانگشت بر آن نمک نسودم
کام دل خویشتن گرفتم
دشنامی از آن دهن شنودم
صد حکمت اگر بیارمت پیش
چون تو نپسندیش چه سودم
نازد بحرم اگر کبوتر
من پر بحریم تو گشودم
دیریست که عشق نقش جان است
حاشا که رود زسینه زودم
آتشکده شد فسرده و عشق
آتشکده ساخته زدودم
آشفته زخاک میکشان است
هم خاک شوم چنانکه بودم
در جلد سگان تو شدم دوش
بر رتبه خویش میفزودم
نساج غم تو بافت ما را
از مهر علیست تار و پودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین پیش نشاطی آزمودم
امروز نه آنکسم که بودم
تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم
از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم
گفتی که جمال خود نمایم
[...]
تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک عقده نماند از وجودم
گه باروی چرخ رخنه کردم
گه سکه آفتاب سودم
چون مه پی آفتاب رفتم
[...]
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم دل خاص و عام بردی
من نیز دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
[...]
بگداخت، ز سوز دل، وجودم
وز اوج فلک، گذشت دودم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.