چون خال هندوی تو بر آتش نشستهایم
سوزان ولیک تازه و تر خوش نشستهایم
برد و سلام خواند بر او جبرئیل عشق
در باغ چون خلیل و بر آتش نشستهایم
رد و قبول در کف صورت نگار و ما
چو لعبتی به کاخ منقش نشستهایم
عشق تو آتشی است پی امتحان و ما
اندر خلاص چون زر بیغش نشستهایم
مست شراب رنجه ز درد سر خمار
ما از شراب عشق تو سر خوش نشستهایم
قومی کنند بر سر دنیای دون نزاع
ما فارغ از نزاع و کشاکش نشستهایم
آشفتگی ما چو ز سودای زلف تست
مجموع خاطریم و مشوش نشستهایم
تا رایض است مهر علی چرخ رام ماست
نشکفت اگر به توسن سرکش نشستهایم
ما زر نهایم لیک خود از معدن زریم
پهلوی زر ناب چو مرقش نشستهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمریست تا جدا ز تو مهوش نشستهایم
پروانهایم و دور ز آتش نشستهایم
با آنکه عیش از دل ما نسخه میبرد
دایم چو زلف یار مشوّش نشستهایم
در انتظار سرمة گردی از آن سوار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.