گردر میکده شهر به بستند چه غم
سایه تاک مباد از سر میخواران کم
مکن ای پیر خرابات زمن جام دریغ
که بیک جام تو مستغنیم از کشور جم
تا بخلوتگه انسیم بکوری رقیب
پاسبان گو بکند در برخم مستحکم
ابر گریان شده چون دیده مجنون در دشت
تا مگر لیلی گل چهره نماید زحشم
نای بلبل بنوا آمده از مقدم گل
واعظ هرزه درا گو بنهد دم بر دم
کشتی اندر شط می افکن و حکمت مفروش
تا زمی حل کنمت قاعده جز رواصم
گشت گلشن خوش و می بیغش و ساقی مهوش
لاجرم باده خمار آورد و شادی غم
روی سوی میکده کن و زدردونان بگذر
که بود خاک در پیر مغان کان کرم
زلف دلدار بکف داری و لب بر لب جام
امشب آشفته شکایت مکن از بخت دژم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف فضایی شاد و مفرح در میکده میپردازد و از لحظات خوشی که میتواند در آنجا تجربه کند، سخن میگوید. او به اهمیت خوشگذرانی و دوری از غم و اندوه اشاره میکند و از پیر مغان میخواهد که از او به خاطر مصرف مشروبات شکایت نکند. شاعر به زیباییهای طبیعت، عشق و وصل اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که در میکده، تمامی دردها و غصهها فراموش میشود. او از باده و عشق به عنوان راهی برای فرار از مشکلات یاد میکند و بر لزوم لذت بردن از لحظههای زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: در میکده، شهر را بستهاند و این موضوع نباید ما را نگران کند؛ زیرا سایهی تاک، یعنی نعمت و خوشی، هرگز از سر میخواران و اهل خوشی کم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای پیر میخانه، لطفاً از من درخواست نکن که جامی به من بدهی؛ چرا که با یک جرعه از شراب تو، از همه چیز و حتی از سرزمین جم بینیاز هستم.
هوش مصنوعی: برای ما که در جمع دوستانه و صمیمی خود هستیم، بیتوجهی رقیب و نگهبانش در اینجا بیمعناست.
هوش مصنوعی: ابر به خاطر عشق و غم، به طور مداوم میبارد و مانند چشمان مجنون در دشت اشک میریزد تا شاید لیلی، با زیبایی خود، از میان این باران نمایان شود.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت گل و صدای پرندهای میپردازد که از خوشحالی و شادابی آن، نغمهای را سر میدهد. همچنین، به نوعی نقد به کسانی که در مقام واعظ هستند و به مسائل بیمحتوا میپردازند، اشاره شده و پیشنهاد میدهد که به جای این گفتگوهای بیفایده، باید به زیباییها و موسیقی زندگی توجه کرد.
هوش مصنوعی: کشتی را در آب رها کن و به حکمت و دانایی ارزان نفروش، تا زمانی که قواعد و اصول را به درستی برایت روشن کنم.
هوش مصنوعی: باغ زیبایی به رقص درآمد و شراب خالص و ساقی خوشچهره به ناچار سرمستی و شادی را به همراه خود آورد و غم را از یاد برد.
هوش مصنوعی: به جانب میکده برو و از رنج و دردهایی که بر دوش داری عبور کن، چرا که در دل خاک، زیر نظر پیر مغان، لطف و صفای زیادی نهفته است.
هوش مصنوعی: امشب که زلف معشوق در دستانت است و لبهایت به لب جام چسبیده، نباید از سرنوشت ناخوش خود شکایت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.