گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

شکار کیستم یارب به خاک و خون تپان بسمل

کمانداری کجا کز ناوکی حل سازد این مشکل

منم صید تو حیف آید به فتراک دگر افتم

بگو روبه مخور شیری شکاری گر کند بسمل

فلاطون را بگو از من که تا کی خم‌نشین باشی

تو را حکمت نیاموزد مگر مجنون لایعقل

مده از دست ملک دل که در او سلطنت کردی

نگین جم بود حاشا ز حال دل مشو غافل

زنی تو لاف عشق شمع و می‌سوزی ز یک پرتو

برو پروانه و دیگر مکن تو دعوی باطل

ملک از آتش عشقت نمی‌سوزد عجب دارم

که نگذارد به جان برق نه عالی و نه سافل

رموز عشق از عاشق شنو نه مفتی و قاضی

بلی فرقست بی‌پایان میان عالم و جاهل

بقای خویشتن در سوختن دیده است پروانه

که می‌آید چو آشفته به خون خویش مستعجل

چه غم داری از این دریای بی‌پایان پهناور

که نوحت عشق و کشتی شوق و کوی میکده ساحل

در میخانه وحدت علی آیینه درا حق

که آمد رشحه جودش با رزاق جهان کافل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

نگارینا تو از نوری و دیگر نیکوان از گل

چو سنگ از گل شود پیدا چرا هستی تو سنگین‌دل‌؟

مرا حقی است بر چشمت نیارم جستن از چشمت

به چشم شوخ و باطل‌جوی‌، حق من مکن باطل

به زلفین کردیم بسته به مژگان کردیم خسته

[...]

مولانا

الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل

نبشته گرد روی خود صلا نعم الادام الخل

دو سه گام ار ز حرص و کین به حلم آیی عسل جوشی

که عالم‌ها کنی شیرین نمی‌آیی زهی کاهل

غلط دیدم غلط گفتم همیشه با غلط جفتم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

گرم بازآمدی محبوبِ سیم‌اندامِ سنگین‌دل

گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گِل

ایا باد سحرگاهی! گر این شب روز می‌خواهی

از آن خورشید خرگاهی، برافکن دامن محمل

گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کُشم شاید

[...]

کمال خجندی

مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل

بیا ساقی و مگذارم درین اندیشه باطل

مرا ناصح به عقل و دین فریبد هر زمان باز آ

کسی کو عشق می ورزد به دینها کی شود مایل

ملامت گوی بی حاصل که درد ما نمیداند

[...]

نسیمی

خرامان میرود دلبر به بستان وقت گل گل گل

به رخ گل گل به لب مل مل به قد چون سرو سنبل بل

سمن داری تو در بر بر به شوخی راست چون عرعر

دلت چون سنگ مرمر مر زبانت راست چون بلبل

به سنگینی چو که که که، به چستی باد صرصر صر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه