شکار کیستم یارب به خاک و خون تپان بسمل
کمانداری کجا کز ناوکی حل سازد این مشکل
منم صید تو حیف آید به فتراک دگر افتم
بگو روبه مخور شیری شکاری گر کند بسمل
فلاطون را بگو از من که تا کی خمنشین باشی
تو را حکمت نیاموزد مگر مجنون لایعقل
مده از دست ملک دل که در او سلطنت کردی
نگین جم بود حاشا ز حال دل مشو غافل
زنی تو لاف عشق شمع و میسوزی ز یک پرتو
برو پروانه و دیگر مکن تو دعوی باطل
ملک از آتش عشقت نمیسوزد عجب دارم
که نگذارد به جان برق نه عالی و نه سافل
رموز عشق از عاشق شنو نه مفتی و قاضی
بلی فرقست بیپایان میان عالم و جاهل
بقای خویشتن در سوختن دیده است پروانه
که میآید چو آشفته به خون خویش مستعجل
چه غم داری از این دریای بیپایان پهناور
که نوحت عشق و کشتی شوق و کوی میکده ساحل
در میخانه وحدت علی آیینه درا حق
که آمد رشحه جودش با رزاق جهان کافل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عاشقانه و جستجو برای حقیقت میپردازد. شاعر در ابتدا از درد و رنج خود در شکار عشق میگوید و به معضلاتی که در این راه با آن مواجه است اشاره میکند. او به فلسفه و حکمت اشاره میکند و به فلاطون میگوید تا زمانی که در جستجوی عشق حقیقی نباشد، نباید به دنبال حکمت باشد. شاعر همچنین به عشق و آتش آن اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی عمیقتر از ادعاهاست. در نهایت، شعر به مفهوم وحدت و ارتباط با خداوند اشاره میکند و عشق را به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت و فهم عمیقتر از زندگی وصف میکند.
هوش مصنوعی: من در دامان شکارم، ای خدا، در حالی که در خون غلتیدهام. کمانداری کجاست که بتواند این مسئله را از ناتوانی حل کند؟
هوش مصنوعی: من در دام تو افتادهام و نگرانم که دوباره به دام دیگری نیفتم. بگو که جایگاه امانت تو کجاست؟ شکارچی اگر بزنی، شکار را از پای در میآورد.
هوش مصنوعی: به جایی برو که دائم خود را در مقام تسلیم و انفعال نبینی. فقط با نشستن و تماشا کردن، به دانایی نمیرسی؛ همانطور که یک مجنون از عقل و درک دور است.
هوش مصنوعی: دل خود را از دست مده، زیرا تو در آن سلطنت کردهای. نگین جمشید در آن بوده و به هیچ وجه از حال دل خود غافل مشو.
هوش مصنوعی: تو در ادعای عشق مانند شمعی میسوزی و تنها با یک پرتو، دیگر پروانه را بگذار و به این ادعای بیمحتوا ادامه نده.
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری قوی و پرشور است که حتی قدرتهای بزرگ و کوچک را ناتوان کرده است. جای تعجب اینجاست که این عشق نمیگذارد تا کسی از حالت سکون و آرامش بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: رازها و نکتههای عشق را فقط از عاشق بیاموز، نه از فقیه و قاضی. حقیقت این است که تفاوتی بیپایان میان عالم و جاهل وجود دارد.
هوش مصنوعی: پروانه برای حفظ وجود خود، سوختن را انتخاب کرده است و در حالی که پر از آشفتگی است، با شتاب و هیجان به سمت آتش میآید.
هوش مصنوعی: نگران این دنیای وسیع و بیکران نباش، زیرا در این دریا عشق تو قایق و شوق تو مامن است و مسیر رسیدن به میکده، ساحل امن توست.
هوش مصنوعی: در میخانه واحد که نماد اتحاد است، علی به عنوان آیینه حقیقت درخشیده است. حضور او به عنوان منبع بخشش، نعمتهای بیپایانی را به جهان ارزانی میدارد و نگهبان روزی مردم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا تو از نوری و دیگر نیکوان از گل
چو سنگ از گل شود پیدا چرا هستی تو سنگیندل؟
مرا حقی است بر چشمت نیارم جستن از چشمت
به چشم شوخ و باطلجوی، حق من مکن باطل
به زلفین کردیم بسته به مژگان کردیم خسته
[...]
الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل
نبشته گرد روی خود صلا نعم الادام الخل
دو سه گام ار ز حرص و کین به حلم آیی عسل جوشی
که عالمها کنی شیرین نمیآیی زهی کاهل
غلط دیدم غلط گفتم همیشه با غلط جفتم
[...]
گرم بازآمدی محبوبِ سیماندامِ سنگیندل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گِل
ایا باد سحرگاهی! گر این شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی، برافکن دامن محمل
گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکُشم شاید
[...]
مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل
بیا ساقی و مگذارم درین اندیشه باطل
مرا ناصح به عقل و دین فریبد هر زمان باز آ
کسی کو عشق می ورزد به دینها کی شود مایل
ملامت گوی بی حاصل که درد ما نمیداند
[...]
خرامان میرود دلبر به بستان وقت گل گل گل
به رخ گل گل به لب مل مل به قد چون سرو سنبل بل
سمن داری تو در بر بر به شوخی راست چون عرعر
دلت چون سنگ مرمر مر زبانت راست چون بلبل
به سنگینی چو که که که، به چستی باد صرصر صر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.