گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مرا بغیر تو خاطر کجا شود مشغول

تو در دلی زچه دل را کنم بغیر ملول

بکشتگان تو تکلیف آب خضر خطاست

که قتل عاشق او راست غایت مأمول

بشوی دیده زخوناب بهر دیدن یار

که طوف حج نکند غیر مردم مغسول

نه طرف کعبه کند نه مجاور دیر است

کسی که در حرم عشق یافت راه وصول

رموز نعره بلبل زعاشقان بشنو

که عاقلان نشناسند گفته بهلول

بیا تو مطرب مجلس بساز پرده عشق

که عارفان بسماع آوری بضرب اصول

کجا رود زخم گیسوی تو آشفته

که پای تا سر در سلسله بود مغلول

دلم خراب زعشق است و این کند آری

کند بمنزل درویش پادشه چو نزول

بغیر عشق مگوی و بغیر عشق مخوان

که در فنون دیگر نیست جز خیال فضول

کدام عشق علی آن دلیل ذات ازل

که از وضوح ندانم دلیل از مدلول

بکشت زار جهان چون که بگذری ای برق

مرا بسوز که قربانیم شود مقبول

بشوق عشق تو خواهد ملک بآن پاکی

که تا چو من شود اندر جهان ظلوم و جهول

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

عزیز کرد مرا باز در محل قبول

ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول

چنان شنید ز من شعر، کاحمد مختار

شنید وحی ز روح‌الامین به وقت نزول

چو در ستایش او لفظ من مکرر شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
جمال‌الدین عبدالرزاق

همیشه روز تو چون عید و روزه ات مقبول

دلت بطاعت و دستت بمکرمت مشغول

ادیب صابر

زنفس او به لطافت همی رسند نفوس

ز عقل او متحیر همی شوند عقول

به گاه عزم دلیر و به گاه حزم حذور

گه غضب متانی، به گاه عفو عجول

مدار علم و عمل بر لطافتش مقصور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
سعدی

من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول

مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول

نه دست با تو درآویختن نه پای گریز

نه احتمال فراق و نه اختیار وصول

کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

نشسته ام به خیالی که می پزم مشغول

سری ز عقل نفور و دلی ز خلق ملول

در اوفتاده به گردابِ فکر و قلزمِ عشق

که نه نهایتِ عرضش بود نه غایتِ طول

ولایتی که به دیوانگانِ عشق دهند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه