امشبم خورشید سرزد از وثاق
ماه از این خجلت فتاد اندر محاق
کی چمد سرو چمن در انجمن
ماه کی دیدی نشیند در رواق
مطربا چنگی و ساقی ساغری
کاینچنین شب نادر افتد اتفاق
در درون بلبله خون رزان
بسته کامشب در گلو دارد حناق
آفت دل شاهدان بذله گوی
دشمن دین ساقیان سیم ساق
از نگینی بد سلیمان را حشم
داشت جم از فیض جامی طمطراق
سده کرد از آب می مینا بریز
در قدح شاید گشاید از فواق
من نمیدانم گنه را از ثواب
شرع آشفته بود صدق و وفاق
از نجف هرگز نمی آیم بخلد
شیخنا بگذر مکن تکلیف شاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به زیبایی شب و حضور خورشید و ماه اشاره میکند و دربارهٔ خوشیها و لذتهای زندگی سخن میگوید. شاعر از مهمانی شبانه و شادی مطرب و ساقی صحبت میکند و به تضاد میان سادگی زندگی و پیچیدگیهای شرع و دین اشاره میزند. او همچنین به سرزنشهای رایج در جامعه اشاره کرده و از سختگیریهای دینی ناراضی است. در نهایت، شاعر با بیان اینکه معلوم نیست گناه و ثواب چه تفاوتی دارند، از فشارهای زندگی و محدودیتهای دینی ابراز نارضایتی میکند.
هوش مصنوعی: امشب خورشید از پشت سایههای ماه بیرون آمد و ماه از خجالت در تاریکی پنهان شد.
هوش مصنوعی: کی میتوانی ببینی که سرو سوری و زیبا در کنار چمن، در جمع و محفل ماه قرار گیرد و در فضای دلنشین بنشیند؟
هوش مصنوعی: ای مطرب، با چنگت بنواز و ای ساقی، به من ساغری بده، زیرا که امشب چنین شب نادری است که به طور اتفاقی پیش آمده است.
هوش مصنوعی: امشب در دل آشفتگی، درد و رنجی به شدت وجود دارد که گلو را بهسختی میفشارد و احساس خفگی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: دلهای پرتپش شاهدان عاشق، تحت تأثیر نیش زبان دشمنان دین، زخم دیدهاند. ساقیانی که خود را در دل ما جا کردهاند و با زیباییهایشان ما را میفریبند، در این میان نقش دارند.
هوش مصنوعی: سلیمان به خاطر نگینی که داشت، قدرت و عظمت زیادی پیدا کرد و جم نیز به واسطهی فیض جام، شکوه و جلالی به دست آورد.
هوش مصنوعی: با ظرفی پر از آب مینا، مشروب بریز و شاید این کار، برایت آرامش را به ارمغان آورد و دردهایت را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا در دین، گناه و ثواب به هم درآمیخته شدهاند و صداقت و هماهنگی را به هم ریختهاند.
هوش مصنوعی: هرگز از نجف برنمیگردم، شیخ ما، لطفاً بر من سخت نگیر و مرا در تکالیف دشوار قرار نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت شیخا طاقت من گشت طاق
من ندارم هیچ طاقت در فِراق
در فراقت طاقت من گشت طاق
مستغاث از جور و بیداد ازفراق
جفت اندوه و فغانم روز و شب
تا بماندَستَم، من از وصل تو طاق
جز خیال تو ندارم هم نشین
[...]
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
دوستان آه از فراق آه از فراق
الغیاث از اشتیاق از اشتیاق
دفع غم را جز می استعداد نیست
کم ترک می افتد آن هم اتفاق
وقت وقتی جرعه ای گر می چشم
[...]
بر لب آمد جان ما از اشتیاق
شد چو صبرم تلخ از هجران مذاق
از دو چشم پر غمم خون می چکد
یک زمان از شوق و یک دم از فراق
در فراق روی خوبت ای صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.