ای بچین سر زلفت دل عشاق اسیر
نگهت آفت دلهای جوان فتنه پیر
درخم زلف تو گر دل کند افغان چه عجب
بشب تیره کند ناله فزون مرغ اسیر
خواهی ار وارهدت نرگس بیمار زدرد
بدو گیسوت بگو تانفروشند عبیر
بسفر رفته و برگشته و مشتاق توام
وه اگر اردم امشب خبر وصل بشیر
بجز آن چشم سیه زیر خم ابرویت
کی کماندار بود آهوی چین در نخجیر
بی سبب غمزه ملازم نبود چشم تو را
هیچ شه بی سپهی ملک نکرده تسخیر
یوسف آسا بتک چاه زنخدان ماندم
ای خم زلف دلاویز توام دست بگیر
دل بی گنج غم دوست بویرانی رفت
خیز ای عشق که عقل آمده بهر تعمیر
حبشی زاده خال تو بروم است غریب
یا به بتخانه هندو بچه ای در کشمیر
یوسف دلشده زندانی زلفت رحمی
میهمانرا نکشد هیچکس اندر زنجیر
نه عجب باشد اگر ترک کند نقش نگار
گر کند صورت زیبای تو مانی تصویر
چشم من وقف کمانخانه ابروی تو شد
برمکش سخت کمانا زدلم ناوک تیر
دوش با زلف تو در خواب هم آغوش شدم
خواب آشفته ما را که نماید تعبیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زره باف شود باد و گهی جوشن دوز
[...]
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.