گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

کمتر بنفشه بوی کن ای غیرت بهار

ترسم که باغ روی تو گردد بنفشه زار

نه حاجتی بگل بودش نه بسنبلی

آنرا که باغ چهره بهار است و مو تتار

ای بوستان معنوی از داغ صورتت

زاطراف عاشقان تو چون لاله داغدار

گلراست پنجروزه تو را حسن بر دوام

آنرا خزان قرین و تو را نوبهار یار

گر بلبلی بنالد بر گلبنی زشوق

عشاق در نوا بگل روی تو هزار

سرو از تو ناز دارد و نسرین زتو صفا

حسن گلست از تو بگلزار مستعار

آشفته را مران تو زگلزار خویشتن

بی عندلیب نیست سزا طرف لاله زار

وانگاه عندلیبی و دستان سرای شاه

حیدر که آفرینش از او جوید افتخار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode