یار با ما در انجمن باشد
عیش خلوت نصیب من باشد
نفس سالک اگر بود سیاح
گو سیاحت در انجمن باشد
گفت روح الله مجرد فاش
یار بر دوش روح تن باشد
مرده و زنده هر دو در کسوت
گرچه جامه است یا کفن باشد
حسن گلرا بوصف شد ممتاز
صوت بلبل از آن حسن باشد
شمع را گو مریز اشک مدام
کار پروانه سوختن باشد
شمع خواهی تو بگذر از فانوس
سد پروانه پیرهن باشد
جای سلمی و خیمه لیلی
گاه در ربع و گه دمن باشد
نکند آرزوی جنت و حور
هر که را میکده وطن باشد
تا که گل لاف زد به پیش رخت
غنچه را خنده در دهن باشد
از خود آشفته را مران ای گل
گرچه او خار آن چمن باشد
هر که جز وصف عشق حیدر گفت
بایدش خاک در دهن باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کرا راهبر زغن باشد
گذر او به مرغزن باشد
گله ها دارم و نگویم از آنک
عشق را مهر بر دهن باشد
عاشقان را چو کرم ابریشم
جامه هم گور و هم کفن باشد
عاشقی کز بلا بیندیشد
[...]
ظهرالنور ذوالمنن باشد
بطل الزور جان و تن باشد
سرو را وعده های چنان باید
که به انجاز مقترن باشد
هر امیدی که آن وفا نشود
بتر از یاس دلشکن باشد
وعده هایی دراز بی حاصل
[...]
تا تو را قدر خویشتن باشد
پیش چشمت چه قدر من باشد؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.